اتحادوتوافق: در یک سازمان هوشمند، طراحی سازمان و ساختارهای آن، نظامها، روشها، فرایندها، خط مشی ها، قوانین و مقررات و پاداش به گونهای است که از تداخل فعالیتها و دوبارهکاریها میکاهد و با تفویض اختیار سرعت تصمیمگیری و پاسخگویی افراد و گروه ها را افزایش میدهد(تراب زاده کاشی، ۱۳۸۹، ص ۱۵). اعضای هر گروهی در سازمان نمی توانند بدون داشتن قوانین مشخصی با یکدیگر تعامل داشته باشند. آن ها باید برای تحقق رسالت سازمان، مشاغل را سازماندهی و تقسیم کار انجام دهند و یک سری قوانین را برای تعامل با یکدیگر و محیط به کار گیرند. هر ساختار سازمانی را که تصور کنید محدودیتها، فشارها و همچنین حمایت های همکارانه را اعمال میکند.در یک سیستم به هم ریخته امکان فعالیت مؤثر و هوشمندانه وجود ندارد. وقتی که طراحی سازمان و ساختار آن، سیستم ها، روشها، فرآیندها، سیاستها، قوانین و قواعد و سیستم پاداش، مردم را به سمتی غیر از مأموریت سازمان هدایت کند راه حل تبدیل به مشکل میشود (طاهری لاری، ۱۳۸۹،ص ۴).
کاربرد دانش: دانش در سازمانها در رویههایکاری، فرایندهای سازمانی، اعمال و هنجارها متجلی میشود. ارائه دانش حاکی از شیوه هایی است که دانش از آن طریق به اعضای سازمان عرضه میشود. به طور کلی هر سازمانی میتواند رویههای متفاوتی برای پیکربندی پایگاه معرفتی خود به کار گیرد. با این وجود، دانش سازمانی در موقعیتهای مختلف پراکنده میباشد (داور پناه ،۱۳۸۲، ص۳). وظیفهی اصلی مدیریت دانش پایه گذاری محیط و شرایط مناسب یادگیری است که در آن کارکنان قادر به هدایت تمامی انواع فعالیت های یادگیری و مبادله یا تسهیم دانش خود با همکارانشان، مراجعان و سایر صنایع مرتبط باشند. با پیادهسازی این شیوه، قدرت بدنی افراد یک سازمان میتواند به شکل قدرت ذهنی و فکری سازمان درآید و به عنوان سرمایه ی سازمان ارائه گردد (ستاری قهفرخی،۱۳۸۹،ص ۲).
۲۳
فشار عملکرد: در یک سازمان باهوش هر فردی مسئول عملکرد خود است. هنگامی که افراد یک سازمان از یکدیگر انتظار پاسخگویی دارند، فرهنگ پذیرش بار مسئولیت شکل میگیرد(زارعی و همکاران، ۱۳۸۷،ص ۶۰). سازمانها میتوانند با بهره گرفتن از ارزیابیهای عملکرد کارکنان مشخص کنند کدام یک از برنامههای به کار گرفته قابل اعتماد و اثر بخش بوده و به این طریق کارکنان تازه استخدام دارای عملکرد ضعیف را شناسایی کنند ( کاوسی و رزقی شیر سوار، ۱۳۸۹، ص ۱۳۶).
روحیه: وقتی به کیفیت زندگی کاری کارکنان میاندیشیم، به احساس کارکنان درباره کار و مدیریت دقت میکنیم و به میزان خوشبینی آنان به وظایف شغلی خویش و فرصتهای ترقی و پیشرفت در سازمان فکر میکنیم، مفهومی با عنوان روحیه در ذهنمان شکل میگیرد( باب الحوائجی و همکاران ،۱۳۸۸ ، ص۳). در یک سازمان با روابط بسیار رسمی، کارکنان فقط کارهایشان را به درستی انجام خواهند داد در حالی که در یک سازمان با احساس بالا، بیشتر از حد انتظار تلاش میکنند و انرژی آن ها دائم در حال افزایش است. مدیریت و کارکنان اشتیاق و علاقه زیادی به کار دارند و از اینکه عضو سازمان هستند احساس غرور میکنند (فقیهی،۱۳۸۹،ص۶ ).
خلاقیت
-
- تعاریف
-
همه سازمانها برای بقاء نیازمند اندیشههای نو و نظرات بدیع و تازه اند. برای آنکه بتوان در دنیای متلاطم و متغیر امروز به حیات ادامه داد باید به نوآوری و خلاقیت روی آورد و ضمن شناخت تغییرات و تحولات محیط برای رویارویی با آن ها پاسخ های بدیع و تازه تدارک دید و همراه تاثیر پذیری از این تحولات بر آن ها تاثیر نهاد و بدانها شکل دلخواه داد (الوانی،۱۳۷۶، ص ۲۲۳). از خلاقیت تعاریف متعددی شده است اما خلاقیت از دیدگاه سازمانی عبارت است از ارائه فکر و طرح نوین برای بهبود وارتقای کمیت یا کیفیت سازمان و نوآوری. افزایش خلاقیت در سازمان ها میتواند به ارتقای کمیت و کیفیت خدمات، کاهش هزینهها، جلوگیری از اتلاف منابع، کاهش بوروکراسی، افزایش رقابت، افزایش کارایی و بهرهوری، ایجاد انگیزش و رضایت شغلی در کارکنان منجر گردد (پوراحمد و سلیمانی نژاد،۱۳۸۹، ص۴-۳). گارت[۳۵] (۱۳۸۴) در کتاب خود تحت عنوان پرورش خلاقیت در سازمان مینویسد، خلاقیت پدیدهای است که عمیقا در رفتار انسانها با جهان اطراف خود شکل گرفته است. جهانی که پیش روی ما در حال شکل گرفتن است ایجاب میکند که رویکردهای ما بیش از گذشته با خلاقیت آمیخته شده است.. تحقیق در مورد خلاقیت و عناصر تشکیل دهنده آن، بیش از یک قرن پیش توسط دانشمندان علوم اجتماعی شروع شد، ولی انگیزه اساسی برای پژوهش بیشتر در سال ۱۹۵۰ توسط گیلفورد[۳۶] ایجاد گردید. او خلاقیت را با تفکر واگرا (دست یافتن به رهیافتهای جدید برای حل مسائل) در مقابل تفکر همگرا )دست یافتن به پاسخ مترادف ( دانسته است. لوتانز[۳۷] استاد رفتار سازمانی، خلاقیت را به وجود آوردن تلفیقی از اندیشه ها و رهیافتهای افراد و یا گروه ها در یک روش جدید، تعریف کردهاست. بارزمن[۳۸] خلاقیت را فرایند شناختی از به وجود آمدن یک ایده، مفهوم، کالا یا کشفی بدیع میداند (شهرآرای و مدنی پور، ۱۳۷۵، ص ۳۹). به نظرمندزیک[۳۹]،(۲۰۱۰) خلاقیت، علاوه بر شهود، یکی دیگر از مشخصه سطح هوش انسان است. وجود تعاریف مختلفی از این شایستگی وجود دارد ، اما همه آن ها عموما معتقدند که خلاقیت با تازگی و انتخاب گره خورده است.
۲۴
هربرت فوکس[۴۰] اظها ر میدارد: فرایند خلاق به هر نوع فرایند تفکری گفته میشود که مسأله را به طریق مفید وبدیع حل کند. آلبرخت براین باوراست که: خلاقیت، یک فرایند ذهنی وعقلایی برای ایجاد ایدههای جدید وبدیع است. جرج سیدل[۴۱] معتقد است توانایی ربط ووصل موضوعات، ازاصول مبحث استفاده خلاق از ذهن میباشد، البته مهم نیست در چه حوزه یا زمینهای باشد. اریک فرم [۴۲]چنین بیان میدارد: خلاقیت، توانایی دیدن آگاه بودن و پاسخ دادن است (فتحی زاده و همکاران، ۱۳۹۰، ص ۸۰). تورنس[۴۳] نیز در کتاب خود به نقل از اندرسون [۴۴]در تعریف خلاقیت مینویسد:
خلاقیت دوباره نگاه کردن است و شدن به آبهای عمیق است، خلاقیت خارج شدن از پشت درهای بسته است و میل به دانستن است ( تورنس، ۱۳۷۵، ص ۱۷). استرنبرگ و اوهارا[۴۵] در بررسیهای خود شش عامل را در خلاقیت افراد مؤثر دانسته اند:
- دانش : داشتن دانش پایهای در زمینهای محدود و کسب تجربه و تخصص در سالیان متمادی.
– توانایی عقلانی : توانایی ارائه ایده خلاق از طریق تعریف مجدد و برقرار ی ارتباطات جدید در مسایل.
۲۵
-
- سبک فکری : افراد خلاق عموما در مقابل روش ارائه شده از طرف سازمان و مدیریت ارشد ، سبک فکری ابداعی را بر میگزینند.
[سه شنبه 1401-09-29] [ 04:36:00 ب.ظ ]
|