دانلود فایل های دانشگاهی – ادبیات و پیشینه پژوهش – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
![]() |
مدیر مدرسه: کسی است که به عنوان نماینده آموزش وپرورش منطقه مسئول حسن اجرای فعالیتهای آموزشی ،پرورشی ،مالی واداری مدرسه میباشد و در کلیه امور مسئولیت دارد و مؤظف است بر اساس مقررات با برنامه ریزی های مناسب واستفادهاز مشارکت کارکنان دانش اموزان و اولیای آن ها وبا بهره گیری از امکانات وظرفیت های داخل وخارج از مدرسه جهت تحقق اهداف مصوب دوره تحصیلی تلاش کند به گونه ای که ارزیابی عملکرد سال تحصیلی بیانگر ارتقا ورشد کیفی دانش آموزان در ابعاد مختلف باشد.
(ماده ۴ آیین نامه اجرایی مدارس)
فصل دوم
ادبیات و پیشینه پژوهش
۲-۱مقدمه
این فصل شامل سه قسمت اصلی است، ابتدا به بررسی مطالعات نظری مربوط به هوش هیجانی
واعتماد سازمانی می پردازیم. در قسمت دوم پژوهشهای داخل کشور مورد بررسی قرار خواهد
گرفت و در قسمت سوم نیز به تحقیقات انجام شده در زمینه موضوع مورد مطالعه در خارج از
کشور خواهیم پرداخت.
۲-۲ پیشینه نظری
۲-۲-۱ هوش هیجانی
مفهوم هوش هیجانی را اولین بار پاپن[۱] (۱۹۸۴) در رسالهی خود که به چاپ نرسیده است به کار برد. و چند سال بعد سالووی و مایر آن را در مجامع علمی مفهومسازی نمودند. این نوع از مفهوم هوش در سالهای اخیر در هر دو زمینه علمی و کاربردی، توجهات زیادی را به خود اختصاص داده است. چرنیس[۲] اعتقاد دارد هر چند اصطلاح هوش هیجانی به طور مستقیم مورد استفاده قرار نگرفته است؛ اما تاریخچه طولانی از تلاش در جهت کمک به بهبود هوش هیجانی و قابلیتهای اجتماعی و هیجانی کارکنان وجود دارد (بار آن[۳] ، ۲۰۰۰).
با این وجود میتوان گفت که از لحاظ تاریخی هوش هیجانی مفهوم جدیدی است که در سالهای اخیر مطرح شده و در مقابل هوش شناختی[۴] به کار میرود. این نوع هوش در واقع یک هوش غیر شناختی است که ریشه در مفهوم هوش اجتماعی دارد و برای اولین باربعد اجتماعی آن توسط ثرندایک[۵] (۱۹۲۰) مطرح شد. به عقیده ثراندیک، هوش هیجانی توانایی مهم و مدیریت انسانها برای عمل به شیوهای خردمندانه در روابط انسانی است. او رفتار هوشمندانه را شامل هوش عینی (مهارت ساختن و به کار بردن ابزار و وسایل)، هوش انتزاعی (توانایی کاربرد کلمات، اعداد و اصول علمی) و هوش اجتماعی (شناخت افراد و توانایی عمل خلاقانه در روابط انسانی) میدانست.
نظریه پرداز دیگری که به جنبههای متفاوت هوش توجه نشان داد وکسلر[۶] بود. او در سال ۱۹۴۰ ایده عناصر غیر فکری و فکری[۷] را مطرح کرد. به اعتقاد وی، عناصر غیر فکری همان عناصر عاطفی، شخصی و اجتماعی هستند. علاوه بر این او در سال ۱۹۴۳ چنین اظهار کرد که تواناییهای غیر فکری برای پیشبینی احتمال موفقیت یک فرد در زندگی لازم هستند (چرنیس، ۲۰۰۰؛ به نقل از الوانی و دده بیگی، ۱۳۸۶).
علاوه بر این موارد، وکسلر در کارهای خود به تلاشهای دال[۸] مبنی بر سنجش جهات غیر شناختی هوش نیز اشاره کرد. لیپر[۹] (۱۹۴۸) نیز بر این باور بود که تفکر هیجانی بخشی از تفکر منطقی است و این نوع تفکر، یا به معنایی کلی تر هوش، پیوند میخورد . پیاژه (۱۹۵۲) نیز بر درهم تنیدگی شناخت و عواطف تأکید داشت (جلالی، ۱۳۸۱).
در هر حال از سال ۱۹۲۰ تا ۱۹۹۰ پژوهش در زمینه هوش اجتماعی، دست خوش تحول بوده است و دیدگاههای مختلفی به وجود آمده ان که هوش اجتماعی را به عنوان توانایی ارتباط با دیگران، دانش میان فردی، توانایی قضاوت درست درباره احساسات، خلقها و انگیزه های دیگران، عملکرد اجتماعی مؤثر و مهارت رمزگشایی نمادهای غیر کلامی تعریف کردهاند. در اوایل سال ۱۹۸۰، محققان به مفهومسازی نظام مند ایده هوش عاطفی دست زدند. مشهورترین آن ها مفهوم هوشهای درون و بین فردی گاردنر[۱۰] (۱۹۸۳) و مطلاعات استینر (۱۹۸۴) در زمینه سواد عاطفی بود که سنگ بنای واژهای شد که سالووی و مایر در سالهای ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۰ آن را هوش عاطفی نامیدند. (هادی زاده مقدم و فرجیان، ۱۳۸۷).
در این راستا پس از ثرندایک نیز گاردنر (۱۹۸۳) هوش اجتماعی را متشکل از هوش درون فردی و بین فردی میدانست. گاردنر و استرانبرگ از جمله کسانی بودند که اعتقاد داشتند هوش نه تنها تواناییهای شناختی را شامل میشود.، بلکه چگونگی تجربه و بیان هیجانات را نیز در بر میگیرد (چان، ۲۰۰۱؛ به نقل از دهکردی، ۱۳۸۶). از نظر گاردنر هوش درون فردی شامل توانایی هوشی فرد برای مواجهه با خویشتن و ابراز مجموعهای پیچیده و کاملاً متمایز از احساسات است و هوش بین فردی شامل توانایی هوشی فرد برای مواجهه با دیگران، احساس کردن و تمییز قایل شدن بین اخلاق، انگیزه و نیت آن ها میباشد.
اما پس از گاردنر، سالووی و مایر[۱۱] (۱۹۹۰) از جمله اولین افرادی بودند که هوش هیجانی را به عنوان زیر مجموعهای از هوش اجتماعی تعریف کردند که شامل توانایی کنترل احساسات و هیجانات خویش و دیگران، تشخیص احساسات و هیجانها در خود و دیگران و استفاده از این اطلاعات برای هدایت تفکر و اقدامات خود فرد میشد. در سال ۱۹۹۰ همچنین بار ـ آن، مفهوم بهره هیجانی[۱۲] را مطرح کرد تا بر اساس آن بتواند روش خود را برای ارزیابی هوش کلی توضیح دهد. او معتقد بود هوش هیجانی توانایی ما در کنار آمدنِ موفقیت آمیز با دیگران، توأم با احساسات درونی را منعکس میسازد (بارـ آن، ۲۰۰۱؛ به نقل از دهکردی، ۱۳۸۶).
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1401-09-29] [ 05:06:00 ب.ظ ]
|