در نظر برخی فمنیست‌های افراطی از جمله فایرستون[۴۳] (۱۹۷۹) تولید مثل و مادری کردن باری بر دوش زنان و بخشی از سرکوبی است که باید رفع شود. اینان تولید مثل را سر منشا سلطه مردان بر زنان تلقی می‌کنند و همچنین فناوری‌های نو را متهم می‌کنند که با بهره گرفتن از دارو و هورمون برای تحریک تخمک گذاری، خطراتی برای سلامت زنان ایجاد می‌کنند و به سبب واداشتن زنان نازا به تلاش برای بچه دار شدن باعث وارد آمدن یا افزایش فشار‌های اجتماعی بر آنان می‌شوند (به نقل از عباسی شوازی و همکاران، ۱۳۸۴).

فمنیست‌ها همچنین پزشکان را در خطر‌هایی که زنان را تهدید می‌کند، مسئول می‌دانند، چرا که به نظر آن‌ ها، پزشکان تکرار روش‌های مختلف درمان را به بیماران خود توصیه می‌کنند، در حالی که میزان موفقیت این روش‌ها چندان بالا نیست. فمنیست‌های رادیکال فناوری‌های باروری جدید را ابزار پدر سالاری و صنعت پزشکی بر علیه زنان می‌دانند که هدفش، کنترل بدن زنان و بویژه فرایند فرزندآوری است. بسیاری از آن ها زنانی را که به دنبال روش‌های درمانی می‌باشند را فریب خورده‌ی فرهنگ معرفی می‌کنند (ونبلن[۴۴] و گریتس[۴۵]، ۲۰۰۱).

تاثیر ناباروری بر روابط زوجین

ناباروری نه تنها شبکه های اجتماعی و خانوادگی زوجین را تحت تاثیر خود قرار می‌دهند، بلکه تاثیرات (مثبت یا منفی) عمیقی بر روابط زوجین با یکدیگر می‌گذارد. ناباروری و درمان آن بسیاری از محرک‌های تنش زا مانند شکایت‌های جسمانی ناشی از درمان هورمونی، پریشانی هیجانی، تغییر در زندگی جنسی زوجین با هم و مشکل در تصمیم گیری را وارد روابط زوجین با یکدیگر می‌کند که بسیاری از این محرک‌های تنش زا به گونه ای متفاوت توسط مرد و زن تجربه می‌شوند. تحقیقات اشمیت[۴۶]، هولستین[۴۷]، کریستنسن[۴۸] و بویوین[۴۹] (۲۰۰۵؛ پیترسون، پیریتانو[۵۰]، کرستنسن و اشمیت، ۲۰۰۸؛ به نقل از ظریف گلبار یزدی، ۱۳۹۰) و کار بالینی، اهمیت ارتباط زوجین با یکدیگر را در درمان ناباروری نشان می‌دهند. ‌بنابرین‏ یک از اهداف مشاوره ناباروری بایستی بهبود روابط زوجین با یکدیگر باشد. تفاوت‌های جنسیتی در ناباروری، یک راه خوب برای آغاز کردن بحث در رابطه با این است، که بیماران چگونه خود و همسراشان را در رابطه با تجربه ناباروری شان می‌بینند (پش[۵۱] و همکاران، ۲۰۰۲؛ به نقل از ظریف گلبار یزدی، ۱۳۹۰).

در زوجین نابارور هنگام مواجهه با تجربه دردناک ناباروری، زن خواستار صحبت کردن با دیگران درباره رنج، درد و ناراحتی خود است، در حالی که مرد احساس درماندگی و طرد می‌کند. هنگامی که زن می‌خواهد همسرش را درک کند و به او نزدیک شود، این کار را به روش غیر مؤثر و افسرده کننده تری از آنچه همسرش در شرایط موجود درک می‌کند، انجام می‌دهد، در مقابل مرد به طور نمایشی تأکید بیشتری بر خلق افسرده زن می‌کند که گاهی حتی برخلاف تصوری است که زن از خود دارد. در مشاوره با زوجین، روشن سازی چنین تفاوت‌هایی بین زن و مرد می‌تواند مفید باشد. سوال مهمی‌که در این جا مطرح می‌شود، این است که آیا مردان نیز از ناباروری رنج می‌برند؟ مردان هیجانات خود را هم برای حمایت از همسرشان و هم برای همنوایی کردن با ارزش‌ها و انتظارات جامعه سرکوب می‌کنند. به عبارت دیگر مردان احساسات خود را سرکوب می‌کنند تا درد و رنج خود را از دیدگاه همسرشان پنهان کرده و فشار مضاعفی بر او وارد نسازند ( ظریف گلبار یزدی، ۱۳۹۰).

تقویت مهارت‌های ارتباطی مؤثر نیز می‌تواند روابط زوجین با یکدیگر را بهبود ببخشد و داشتن زمان و صحبت کردن درباره احساسات مشترک یک چالش بزرگ برای زوجین است. احساسات مشترک اشاره به دردها، چالش‌ها، ابهام‌ها و مشکلاتی دارد که زوجین با آن رو به رو هستند. اجتناب از صحبت کردن درباره مسائل مهم به بهانه اینکه دردناک و عذاب آور هستند و کنار گذاشتن همسر از احساسات و هیجانات خود به منظور حفاظت از او، روابط میان زوجین را بهبود نمی‌بخشد. هنگامی که در جلسات مشاوره یا روان درمانی، هر یک از زوجین درباره احساسات خود سخن می‌گویند، ضروری است که درمانگر و زوج دیگر به شیوه فعالانه ای به او گوش سپارند. مشاور می‌تواند گوش دادن فعال بدون پیش داوری و چگونگی توجه کردن به نشانه های کلامی و غیر کلامی هنگام سخن گفتن را به زوجین بیاموزد. برای بعضی از زوج‌ها، درمانگر می‌تواند به نوبت زمان یکسانی برای سخن گفتن آن‌ ها در نظر بگیرد. در عین حال باید توجه داشت که هر چند سخن گفتن و گوش سپردن مهارتی مهم و ضروری است اما مهارت حل مسئله نیست. با بهره گرفتن از مهارت سخن گفتن و گوش سپردن، زوجین به درک تازه ای از این که همسرشان چگونه به مسئله می‌اندیشد و چه احساسی دارد دست می‌یابند. در هنگام صحبت کردن زوجین با یکدیگر، استفاده از «جملات من» به جای سرزنش کردن و گناهکار دانستن دیگری، ضروری است. «جملات من» مشاهدات، احساسات، عقاید و نگرش‌های فرد را بازگو می‌کنند و مربوط به گوینده هستند و نه شنونده. به عنوان مثال زنی که خطاب به همسرش می‌گوید «در طول درمان پزشکی، تو با من نبودی، حتی یکبار هم نیامدی، تو اصلاً اهمیتی به من و این قضیه نمی‌دهی و…» پاسخ متفاوتی دریافت خواهد کرد تا زنی که با بهره گرفتن از «جملات من» به همسرش می‌گوید « من واقعا خیلی ناراحتم، من به تو نیاز داشتم، من دوست داشتم در طول درمان پزشکی تو در کنارم باشی و…» اگر زوجین ارتباط مناسب با یکدیگر داشته باشند و در زمان بحران‌های عاطفی به احساسات یکدیگر گوش بسپارند، روابط بین آن‌ ها روز به روز مستحکم تر خواهد شد (بروک و همکاران، ۲۰۱۰).

تمایلات جنسی و تصویر تن نیز در طول ماه‌ها و یا سال‌هایی که زوجین برای والد شدن تلاش می‌کنند، تحت تاثیر قرار می‌گیرد (ویشمن، ۲۰۱۰). زوجین به طور خود به خود توجه بسیاری بیشتری بر مقاربتهای جنسی خود می‌کنند. در حقیقت مقاربت‌های جنسی در طول این دوره، زمان بندی و برنامه‌ریزی شده و معطوف به باردار شدن می‌شود تا بر کسب لذت توسط طرفین. هنگامی که یک زوج، درمان پزشکی را آغاز می‌کنند، مقاربت‌های جنسی از اختیارشان خارج شده و تقریباً شکلی اجباری به خود می‌گیرند. در جلسات مشاوره زوجین بایستی به همان اندازه که درباره نیازشان به صمیمیت صحبت می‌کنند، درباره نا امنی‌ها و ترس‌هایشان نیز سخن بگویند. ارتباط باز و صادقانه در جلسات مشاوره سبب می‌شود که احساسات زوجین (چه مثبت و چه منفی) یکی پس از دیگری مطرح شود. برای بعضی از زوج‌ها، تفاوت گذاشتن بین فعالیت «فعالیت جنسی برای باردار شدن» در طول دوره ای از عادت ماهیانه زن که احتمال باروری بیشتر است و «فعالیت جنسی برای لذت و تفریح» می‌تواند سودمند باشد. اگر زوجین بخاطر استرس و فشار وارد شده در طول درمان پزشکی، از بدکاری عملکرد جنسی رنج می‌برند، مشاور باید تفکیک و جداسازی بین دو فعالیت جنسی (فعالیت جنسی تکلیف گرا) و (فعالیت جنسی لذت گرا) را تقویت کند. در چنین شرایطی همچنین باید به احساسات ضمنی زوجین (احساسات شکست، گناه، شرم، تصویر تن و غیره) پرداخته شود. به طور کلی نیازها و انتظارات بیماران از یکدیگر و از جلسات درمانی باید درک شود (بروک و همکاران، ۲۰۱۰).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...