مطالعات روان سنجی بعدی بعضی موارد را ‌به این ساختار سه عاملی اضافه کرد و مقیاس وابستگی به پاداش را به خرده مقیاس وابستگی به پاداش ناشی از وظیفه و وابستگی به پاداش اجتماعی تقسیم کرد (ثریا اسلام دوست، ۱۳۹۱).

مزاج و نوخواهی (نوجویی) در نوجوانان مصرف کننده ی مواد

بررسی ارتباط بین این دو سیستم نظریه پردازانه برای کسب اطلاعات بیشتر در اصطلاحات بدیع طلبی[۸۴] یا ترک طلبی[۸۵] یک عامل توصیف کننده است صورت پذیرفته است. این فرضیه چنین بیان می‌دارد که تمایل به جستجوی چیزهای جدید، تنوع طلبی و تجربه هیجان عاملی است که در ترکیب با محیط و شرایط محیطی و دیگر ارشادهای شخصی، خطر مصرف مواد و دیگر مشکلات رفتاری را افزایش می‌دهد. این رویکرد از روی مطالعات مربوط به بزرگسالان گرفته شده و توسط تئوری های روانی- زیست شناسی حمایت شده است (کلونینجر و زاکرمن[۸۶] ۱۹۹۴، به نقل از اسلام دوست، ۱۳۹۱).

تحقیقات بر روی حیوانات یافته های این پژوهش را حمایت ‌کرده‌است. تحقیقات نشان داده که نوجویی و تحرک طلبی نوجوانان که بدیع طلب و تحرک طلب هستند رابطه ی متقابلی با مصرف مواد دارد.

یکی دیگر از نظریه ها، مربوط به ابعاد مزاج و خطر مصرف مواد است.

پژوهش های مختلف چرخه هایی بین ابعاد شخصیت (مزاج) و خطر مصرف مواد است. تحقیقات نشان داده که اندازه گیری خصوصیات و ویژگی های مزاجی در دوران اولیه زندگی پیش‌بینی کننده مؤثر در مصرف مواد در بزرگسالی است.

مطالعات مختلف ارتباط معناداری بین ابعاد مزاج و مصرف مواد در نوجوانی پیدا کردند، همچنین مشخص شد که ابعاد شخصت رابطه معناداری با توانایی خود کنترلی[۸۷] به عنوان یک عامل پیش‌بینی کننده دارد، این یافته ها بر اساس تئوری های[۸۸] زیست محیطی رشد شخصیت است.

۲-۹-۳ مدل عصب، روان دارو شناختی کلونینجر

این مدل از نظریه سیستم مغز گرفته شده است و بیان می‌دارد که ابعاد مزاج نسبت به دیگر سیستم های نظام مهندسی که ثبات و پایایی بعضی رفتارها در سنین اولیه را سبب می‌شوند، برای اندازه گیری شخصیت مناسب تر و قابل دسترس تر هستند. به همین علت طبیعی است اگر انتظار یک ارتباط نزدیک بین سازه‌های نظریه های مزاج و مدل کلونینجر داشته باشیم و اینکه هر دوی آن ها متغیرها با خود کنترلی مرتبط هستند ( چیزی که توسط مدل اپی ژنیک رشد شخصیت فرض شده است)

۲-۹-۴ ویژگی های شخصیتی مرتبط با وابستگی به مواد[۸۹]

برخی از نظریه پردازان معتقدند که بسیاری از افراد به دلیل داشتن شخصیت اعتیاد گرا و خصوصیات روانی- شخصیتی، بیشتر در معرض خطر وابستگی به مواد قرار دارند. اشخاصی که بیشتر در معرض خطر هستند، اغلب نارسائی های روانی و شخصیتی عدیده ای را نشان می‌دهند که احتمالاً دارای یک شالوده ی زیست شناختی است و اثر غیر مستقیم بر ایجاد مخاطره می‌گذارد.

در این ارتباط کلونینجر، مطرح کرد که عامل سه نظام مستقل ژنتیکی، عصبی و زیست شناختی در CNS (سیستم های فعال سازی رفتاری، بازداری رفتاری و نگهداری رفتاری)، زمینه ی الگوهای منحصر به فرد پاسخ رفتاری به تجربه نو، پاداش و تنبیه است. این الگوهای پاسخ، موجب اختلاف شخصیت بهنجار و به همان اندازه، ایجاد اختلال شخصیتی و رفتاری، از جمله الکلیسم و سایر مصرف های مواد می شود (برگرفته از کاویانی، ۱۳۸۲).

به علاوه، فعال سازی رفتاری عبارت است از فراخوانی رفتار در پاسخ به پدیده‌های نو و نشانه های پاداش یا رهایی از تنبیه.

برخی از نظریه پردازان معتقدند که بسیاری از افراد به دلیل داشتن شخصیت اعتیادگرا[۹۰] و خصوصیات روانی- شخصیتی، بیشتر در معرض خطر وابستگی به مواد قرار دارند.در این ارتباط کلونینجر، مطرح کرد که تحمل سه نظام مستقل ژنتیکی، عصبی و زیست‌شناختی در CNS(سیستم‌های فعال سازی رفتاری، بازداری رفتاری و نگهداری رفتاری )، زمینه الگوهای منحصربه‌فرد پاسخ رفتاری به تجربه نو، پاداش و تنبیه است. این الگوهای پاسخ، موجب اختلاف شخصیت بهنجار و به همان اندازه، ایجاد اختلال شخصیت و رفتاری، از جمله الکیسم وسایر سوء مصرف مواد می‌شود (برگرفته از کاویانی، ۱۳۸۲ ).

بعلاوه، فعال سازی رفتاری عبارت است از فراخوانی رفتار در پاسخ به پدیده‌های نو و نشانه های پاداش یا رهایی از تنبیه. بر این اساس افراد در چنین فعالیت‌های رفتاری که «نوجویی »نامیده می‌شود، با هم متفاوت هستند بازداری رفتاری در پاسخ به نشانه های تنبیه یا فقدان پاداش ۵۰ می‌شود. ‌بنابرین‏، افراد به لحاظ قابلیت بازاری رفتاری، که «آسیب پرهیزی» نامیده می‌شود، با یکدیگر تفاوت دارند رفتاری که در گذشته تقویت دریافت ‌کرده‌است ، حتی در شرایطی که در تقویت ادامه نداشته باشد، نیز تکرار می‌شود افراد در میزان این تداوم رفتاری که پس از قطع تقویت وجود دارد و «پاداش وابستگی» نامیده می‌شود، نیز با هم تفاوت دارند (کلونینجر، ۱۹۹۱).

همچنین کلونینجر(۱۹۸۷) بر شخصیت به عنوان عامل مستعد کننده اعتیاد تمرکز دارد. طبق نظریه سه بعدی ، سه بعد اساسی چون نوجویی ، اجتناب از آسیب و وابستگی به تقویت و آسیب‌پذیری نسبت به اعتیاد دخالت مستقیم دارد (برگرفته از کاویانی، ۱۳۸۲).

به‌طورکلی، در رویکردهای جدید شخصیتی برای وابستگی به مواد، سه مرحله در فرایند اعتیاد وجود دارد:

۱- مصرف ماده به جهت لذت‌بردن مورد استفاده قرار می‌گیرد.

۲- عادت کردن به مقدار مصرف اولیه و افزایش توان آن به جهت کسب مجدد لذت یا احساسات مثبت و خوشایند.

۳- مصرف مواد جهت جلوگیری از بروز علائم ترک است تا لذت‌بردن (مصرف می‌کنند تا ‌نمی‌روند).

در بعضی از منابع روان‌شناسی، برای وابستگی به مواد سه مرحله نام برده شده است که عبارتند از :

۱) شروع مصرف که به دلایل گوناگون است مثل سائقی برای کاوش تجارب جدید یا کنجکاوی ، تشویق دوستان و غیره که در آن با لذت‌های ماده آشنا می‌شوند.

۲) شک و تردید مصرف کننده باعث می‌شود که به ادامه مصرف شک کند و عاقبت بقیه معتادان و مصرف‌کنندگان برایش تداعی شود.

۳) در این مرحله عده ای از معتادان از وضعیتی که در آن قرار گرفته‌اند، ناراحت می‌شوند و شروع به ترک می‌کنند اما ترک اعتیاد مجدد خود پس از نخستین ترک ممکن است رخ دهد، در اثر مشکلی است که فرد در مقابل آن احساس ناتوانی می‌کند و مجدداً به ماده مخدر پناه می‌آورد و اعتیاد دوباره شروع می‌شود.

اکثریت معتادان یا افرادی هستند که دارای اختلالات شخصیتی می‌باشند،و در اثر تماس و ارتباط با سایر معتادان به اعتیاد کشیده می‌شوند. اکثر معتادان افرادی هستند که از نظر عاطفی، کودکانه، نابالغ، پرخاشگر و مهاجم هستند و برای تسکین فشارها و مشکلات روانی خود از مواد استفاده می‌کنند. به عبارت دیگر، پیروان این دیدگاه افراد وابسته به مواد را افرادی با مشکلات شخصیتی معرفی می‌کنند که هم موجب گرایش به مواد و مصرف آن می‌شود و هم راه حل مشکلات خود را در استفاده از مواد جستجو می‌کنند. اما، در دیدگاه‌های جدید (دولیکو[۹۱]، ۱۹۹۷) شخصیت خاص برای مصرف‌کننده قائل نیستند و عده ای نیز مرتبط هستند که شخصیت خاص، علت وابستگی نیست بلکه معلول آن است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...