در یک رابطه دو نفره برای شکل گیری صمیمیت باید به ریسک و پیامد های احتمالی منفی رابطه تن داد وگرنه رابطه شکل نمی گیرد. اگر کسی وارد این موقعیت آسیب پذیر شد و نتیجه منفی بود یا به کلی از دیگری سلب اعتماد می‌کند یا در آینده اعتماد کمتری به او خواهد داشت و حتی شاید این بی اعتمادی را به دیگران نیز تعمیم دهد (آزادارمکی و کمالی، ۱۳۸۳).

‌بنابرین‏ هرچند اعتماد در روابط اجتماعی ضروری و اجتناب ناپذیر است ولی همیشه همراه میزانی از تردید و ریسک یا خطر پذیری است. به عبارت دیگر رفتارهای ریسک پذیر و خطر طلبانه که به نوعی زمینه ساز پیشرفت و موفقیت انسان بوده اند همیشه توسط اعتماد میسر و همراهی می‌شوند (آزادارمکی و کمالی، ۱۳۸۳).

اعتماد به دیگری نشان دهنده باور به صداقت، شایستگی و نیکی اوست. البته می‌توان به جای نیکی از نوعی تشابه ارزشی یا اخلاقی نیز سخن راند. خدشه دار شدن هریک از این ارکان اعتماد را متزلزل یا نابود می‌کند. البته همیشه ضعف در شایستگی و قابلیت آسان تربخشیده می‌شود تا این که درصداقت یا نیکخواهی فرد مورد اعتماد تردید به وجود آمده باشد. دروغگویی همیشه ناپسند شمرده شده و درسطح فردی یا اجتماعی همچون موریانه ای ویرانگر عمل ‌کرده‌است. (آزادارمکی و کمالی، ۱۳۸۳)

به هر حال اعتماد چه مبتنی بر یک انتخاب اخلاقی باشد، چه برخوردی تجربی تلقی شود و چه ‌بر اساس استدلال عقلانی شکل بگیرد سه نقش عمده را ایفا می‌کند:

۱- استقرار اعتماد میدان را برای بروز اعمالی‌اماده می‌کند که بدون آن امکان پذیر نیستند.

۲- فرض برآن است که فرد مورد اعتماد، معتمد و موثق است هرقدر میزان وثوق و اعتماد بالاتر باشد آسودگی ذهنی بیشتر و هرچه کمتر باشد قرین تشویش ذهنی خواهد بود.

۳- اعتماد عملی است که با انتقال اختیاری و ارادی منابع ( جسمی، مالی، فکری و زمانی) به فرد مورد اعتماد همراه است درحالی که از طرف او تعهد واقعی وجود ندارد. (آزادارمکی و کمالی، ۱۳۸۳)

درقلمرو روان شناسی، زندگی با اعتماد آغاز می‌شود که بستر مهرورزی و موجبات رشد و انسجام آن را فراهم می آورد. در روان شناسی اعتماد یعنی باور و اتکاء به کسی که بر اساس آن چه از او انتظار می رود عمل می‌کند. اعتماد در رابطه مادر و نوزاد شکل می‌گیرد و در محیط خانواده امکان رشد پیدا می‌کند.

روانشناس مشهور اریک اریکسون اعتماد را مبنای اساسی هر گونه رابطه شخصی می‌داند و شکل گیری و رشد اعتماد را یکی از عوامل اصلی در انطباق و سازگاری و ایجاد شخصیت سالم به شمار می آورد. به عقیده او شکل گیری اعتماد بنیادی[۲۶] نخستین مرحله رشد روانی – اجتماعی است که در ۲ سال اول زندگی رخ می‌دهد و چگونگی شکل گیری یا عدم شکل گیری آن نخستین بحران موجود در رشد انسانی است. از نظر او در تقابل میان اعتماد و بی اعتمادی[۲۷] است که دنیای بعدی نوزاد ساخته می‌شود. درصورتی که نیازهای نوزاد تأمین گردد محیط و دنیا برای او امن و قابل اعتماد خواهد بود و احساس ایمنی، اعتماد وخوش بینی در او تثبیت می‌شود. اما اگر نوزاد درگذار از این مرحله شکست بخورد و نیازهای او تأمین نشوند نا ایمنی و بی اعتمادی در او شکل می‌گیرد و برای همیشه نامطمئن و بیمناک باقی خواهد ماند وحتی اصل بقای او نیز مورد تهدید قرار می‌گیرد. (اریکسون، ۱۹۹۸)

اعتماد اولیه مورد نظر اریکسون برای رشد و شکل گیری سایر وجوه شخصیت نیز لازم و ضروری است زیرا رشد اجتماعی بعدی را آغاز و تأمین می‌کند و در عبور از بحران های رشدی بعدی کمک کننده است (اریکسون، ۱۹۹۸).

اصولاً کسانی که سطح اعتماد درآن ها پائین است ویا دستخوش بی اعتمادی هستند نسبت به افرادی که از اعتماد بالاتر بهره مند اند استرس بیشتری را تجربه می‌کنند و از تشویش جسمانی و احساسی بیشتری رنج می‌برند. همچنین بی اعتمادی در سطح بسیار بالا نوعی آسیب شناسی روانی را رقم می زند که به عنوان نمونه در شخصیت ها و اختلالات پارانوئیدی[۲۸] دیده می‌شود که مداخله درمانی را طلب می‌کند (آزادارمکی و کمالی، ۱۳۸۳).

اعتماد جزء مفاهیمی‌است که در علوم مختلف توسط صاحب‌نظران مورد بررسی قرار گرفته و بنا بر پارادایم حاکم بر هر کدام از این علوم تعاریف متفاوتی از آن ارائه گردیده است (مولرینق،۲۰۰۴).

اعتماد مفهوم کانونی نظریات کلاسیک جامعه شناسی و نیز محور اصلی تئوری‌های نوین سرمایه اجتماعی و زمینه تعاملات و روابط اجتماعی است (کلی،۲۰۰۳ ).

گیدنز ضمن بر شمردن تعریف لومان از اعتماد متذکر گردیده است که” هر کجا که اعتماد مطرح باشد فرد برای تصمیم گیری در پیش گرفتن یک مسیر کنش خاص، شقوق گوناگونی را آگاهانه در ذهن دارد”، اعتماد و مفاهیم ملازم با آن را در چندین عنصر مفهوم بندی می‌کند (گیدنز، ۱۹۹۰).

• اعتماد را می‌توان به عنوان اطمینان به اعتماد پذیری یک شخص یا نظام با توجه به یک رشته پیامدها یا روی دادهای معین تعریف کرد.

• اعتماد اساساً به مخاطره بلکه به احتمال وابسته است اعتماد همیشه بر اعتماد پذیری در برابر پیامدهای محتمل دلالت می‌کند چه این پیامدها به کنش‌های افراد ارتباط داشته یا به عملکرد نظامها مربوط باشند ‌در مورد عوامل انسانی اعتماد برای فرد عواقب روانشناختی دارد زیرا احتمال دارد که از این اعتماد لطمه اخلاقی ببیند.

• اعتماد می‌تواند معطوف به نشانه های نمادین یا تخصصی باشد این اعتماد نیز مبتنی بردرستی اصولی است که شخص از آن بی خبر است اعتماد به کارکرد شایسته نظام‌ها مربوط است نه به عملکرد واقعی‌شان

• اعتماد به غیبت در زمان و مکان ارتباط دارد، زیرا نیازی به اعتماد به کسی که فعالیت‌هایش در معرض دیدن نداریم پس اعتماد تمهیدی برای نطبیق با آزادی‌های دیگران است اما شرط اصلی مورد نیاز برای اعتماد نه فقدان قدرت، بلکه کمبود اطلاعات کامل است (گیدنز، ۱۹۹۰).

به طور کلی روان شناسان اعتماد و فرایند اعتماد را به عنوان یکی از پایه های اساسی از توسعه فردی توصیف کرده‌اند. امروزه اندیشمندان دیگر رشته‌ها، مخصوصا مدیریت بازرگانی فرایندهای اعتماد را در محیط‌های تجاری و بازرگانی، به عنوان استراتژی، مشارکت و رفتار سازمانی فراگیر توصیف می‌کنند (اتکینسون، ۲۰۰۳)

اعتماد کلید اصلی برای روابط بین شخصی یا بین فردی در زمینه‌های مختلف است. اعتماد دانش یا عقیده ای است که اعتماد شونده انگیزه یا محرکی دارد برای انجام دادن عملی که متعهد به انجام آن است (لویی، ۱۹۹۹).

روتر اعتماد را به عنوان انتظارات کلی که می‌توانیم به گفتار، وعده ها، عبارت‌های شفاهی و کتبی دیگران تکیه کنیم، تعریف می کند. چارلتون می‌گوید: رهبران به کارکنان اعتماد می‌کنند برای این که کاری را که نیاز دارند انجام شود، انجام دهند. رهبران به شباهت در گفتار و کردار نیاز دارند.

مدیریت بر مبنای اعتماد، تکنیکی است که تمامی افراد در روابط خود به کار می گیرند، اما تا کنون بدان به عنوان تکنیک رفتاری که می‌شود آن را آموزش داد و در جایگاه‌های مختلف از آن بهره گرفت نگریسته نشده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...