فایل های مقالات و پروژه ها | ۲-۱-۲-۲-۳: فرض عدم نیاز به توقیف دادرسی – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
![]() |
اما گاهی قانونگذار توقیف را به معنای انقطاع در جریان دادرسی میداند. در این حالت برخلاف مورد پیشین در وضعیت اصحاب دعوا تغییر داده میشود. زیرا بهواسطه بروز وقایعی چون فوت یا حجر اصحاب دعوا، ادامه رسیدگی به طرفیت آن ها امکانپذیر نیست. بنابرین دادگاه با صدور قرار توقیف دادرسی در جریان دادرسی انقطاع ایجاد میکند تا بعد از رفع مانع، دادرسی را حسب مورد به طرفیت قائممقام یا نماینده قانونی ادامه دهد[۷۲].
حال باید دید منظور قانونگذار از توقف در ماده ۳۹ چیست؟ آیا مقصود از توقف، تعلیق دادرسی است که نیازمند صدور قرار نخواهد بود یا منظور انقطاع است که مستلزم صدور قرار خواهد بود؟
قانونگذار در ماده ١٠۵، فوت، حجر و یا زوال سمت نمایندگان را در صورتی موجب توقیف دادرسی میداند که در نصوص دیگر قانونی اثر زوال سمت را پیشبینی نکرده باشد.
ازآنجاکه قانونگذار زوال سمت وکیل را به نحو جداگانه موردبررسی قرار داده است، میتوان نتیجه گرفت که فوت، حجر، عزل و استعفای نماینده قراردادی مشمول ماده ١٠۵ قرار نمیگیرد،[۷۳] و از موجبات صدور قرار توقیف دادرسی نیست. به دیگر سخن، زوال سمت در ماده ١٠۵ تنها ناظر به ولی، وصی، قیم و متولی وقف است[۷۴] بهویژه اینکه در خصوص زوال سمت نماینده قراردادی، امکان ادامه دادرسی به طرفیت اصحاب اصلی دعوا یا نماینده قراردادی جدید وجود دارد. بنابرین ازاینجهت نیز ماده ١٠۵ منصرف از زوال سمت نماینده قراردادی به نظر میرسد. بهعلاوه، شمول حکم ماده ١٠۵ بر مسئله موردبررسی (استعفای وکیل) موجب سو استفاده و تبانی وکیل و موکل برای ایجاد اطاله در دادرسی و تضییع حق طرف مقابل میگردد. بنابرین به نظر میرسد استعفای وکیل موجب صدور قرار توقیف دادرسی نخواهد بود و توقف در ماده ٣٩ در معنای تعلیق قابل تفسیر است. یعنی دادگاه تا معرفی وکیل جدید توسط موکل یا حضور خود وی دادرسی را حداکثر به مدت یک ماه به حال معلق درمیآورد.
۲-۱-۲-۲-۲: عدم تجدید جلسه دادرسی
بهموجب ماده ۴۳، عزل یا استعفا وکیل یا تعیین وکیل جدید باید درزمانی انجام شود که موجب تجدید جلسه دادگاه نگردد، در غیر این صورت دادگاه بهاینعلت جلسه را تجدید نخواهد کرد.
به نظر میرسد، علت پیشبینی حکم ماده ۴۳ جلوگیری از سوءاستفاده است. زیرا در صورت امکان تجدید جلسه دادرسی، موجبات سوءاستفاده وکیل و موکل فراهم میآید و زمینه تبانی آن دو جهت اطاله دادرسی مهیا خواهد شد. بنابرین قانونگذار استعفای وکیل در جلسه دادرسی را حتی به قیمت از دست رفتن حقوق موکل وی از موجبات تجدید جلسه دادرسی نمیداند. در این راستا، همان گونه که برخی از حقوق دانان بیان نمودهاند، رویه قضایی نیز سختگیری نموده، اقدامات ندانسته وکیل و تقصیرات وی را موجب تجدید اعمال دادگاه و نقض تصمیمات آن نمیداند[۷۵].
برای جمع بین ماده ۳۹ که توقیف دادرسی به مدت حداکثر یک ماه را پیشبینی نموده و ماده ۴۳ مذکور، باید گفت همان گونه که برخی از حقوق دانان بیان داشتهاند استعفا همان طور که باعث توقیف حداکثر یکماهه دادرسی برای تشکیل جلسات بعدی میشود، اما موجب تجدید جلسه دادرسی که استعفا در آن اعلامشده است، نمیگردد[۷۶].
به نظر میرسد، هدف قانونگذار از دو مقرره موردبررسی، جمع بین دو مصلحت بهظاهر متعارض، بوده است. از سویی، شایسته است تا حدی که به حقوق دیگران لطمه وارد نیاید، موکل از استعفای نا به هنگام وکیل خود زیان نبیند و حق دفاع خود را از دست ندهد. از سوی دیگر، احتمال تبانی میان وکیل و موکل و قصد اطاله دادرسی توسط ایشان وجود دارد و باید به نحوی عمل نمود که از اطاله بلاجهت دادرسی جلوگیری شود.
با پذیرش عدم تجدید جلسه دادرسی در اثر استعفا وکیل ذکر چند نکته ضروری به نظر میرسد: بدیهی است با توجه به جایز بودن عقد وکالت، در اثر استعفای وکیل، سمت وی زایل میگردد. عدم تجدید جلسه به دلیل استعفای وکیل که مبتنی بر پیشگیری از اطاله دادرسی است، تأثیری بر زوال سمت وی ندارد. در نتیجه در اثر اعلام استعفا، دادگاه ضمن ادامه رسیدگی، به دلیل فقدان سمت وکیل مذبور، از استماع اظهارات وکیل و پذیرش اقدامات وی به عنوان وکالت جلوگیری خواهد نمود. همان گونه که برخی از نویسندگان بیان داشتهاند، در معرض تضییع قرار داشتن حقوق موکل و نامناسب بودن زمان استعفا از حیث تأثیر منفی بر حقوق موکل تأثیری در مسئله ندارد[۷۷].
نکته قابلتوجه دیگر این است که ممکن است در اثر استعفای نا به هنگام وکیل، خسارتی به موکل وارد آید. در این مورد همان گونه که در فرض پیشین بیان شد، وکیل متخلف علاوه بر مسئولیت انتظامی موضوعبند ۵ ماده ۷ اصلاح اجرایی لایحه قانونی استقلال کانون وکلای دادگستری مسئولیت انتظامی، بهموجب ماده ا قانون مسئولیت مدنی و در مورد اجتماع ارکان مسئولیت مدنی، مسئول جبران خسارت نیز خواهد بود.
۲-۱-۲-۲-۳: فرض عدم نیاز به توقیف دادرسی
در برخی موارد استعفای وکیل تأثیری بر جریان دادرسی ندارد. زیرا تحقیقات در مرحله پایانی قرار داشته، حسب مورد پرونده با اخذ توضیح و یا بدون آن، آماده صدور رأی میباشد.
این قبیل موارد مشمول ماده ۴٠ قانون آیین دادرسی مدنی قرار دارد. بهموجب این ماده، در صورت فوت وکیل یا استعفا یا عزل یا ممنوع شدن یا تعلیق از وکالت یا بازداشت وی، چنانچه اخذ توضیحی لازم نباشد، دادرسی به تأخیر نمیافتد و در صورت نیاز به توضیح، دادگاه مراتب را در صورتمجلس قید میکند و با ذکر موارد توضیح به موکل اطلاع میدهد که شخصاً یا توسط وکیل جدید در موعد مقرر برای ادای توضیح حاضر شود.
با توجه به این توضیح، معلوم میشود که ماده ۴٠ تعارضی با ماده ٣٩ که سخن از توقیف یکماهه دادرسی نموده، ندارد. زیرا در فرضی که استعفای وکیل درزمانی رخداده که پرونده بدون اخذ توضیح یا نهایتاًً با اخذ توضیح و بدون نیاز به رسیدگی بیشتر، آماده صدور رأی میباشد، موضوع مشمول ماده ۴٠ بوده، دادرسی به تأخیر نمیافتد. در این راستا، برخی از نویسندگان اظهار نمودهاند که آثار و ضوابط ماده ٣٩ و به عبارتی توقیف دادرسی مربوط به زمانی است که دادرسی هنوز به انتها نرسیده و یا در آغاز راه است[۷۸].
البته به نظر میرسد، اینکه در جمع میان مواد ٣٩ و ۴٠ سخن از انتها و ابتدای دادرسی مطرح شود، از دقت کافی برخوردار نیست. بلکه مناسبتر این است که لزوم یا عدم لزوم تحقیقات بیشتر و تشکیل جلسات دیگر به عنوان ضابطه مطرح گردد.
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1401-09-29] [ 05:27:00 ب.ظ ]
|