می توان گفت که حضور مداوم فرزندان عاملی است که این بینش را ایجاد می‌کند که یک مقصد یا جاذبه کودک پسند است ولی حضور مداوم و منظم کودکان نتیجه ی فعالیت هایی است که برای فرزندان جذابند ؛ بدین معنا که مدیران گردشگری برای پیشبرد مقاصد و جاذبه ها نیاز به فعالیت هایی دارند که برای آن ها جذاب باشند و بدین منظور می باید از فعالیت های عملی استفاده نمایند و متدهای تعاملی را برای تشویق مشارکت در مطالعه و کسب دانش بیابند ( روبین ۲۰۱۰) . فرزندان واضحاً فعالیت هایی با اجزای تعاملی و فعال برای لذت بخش تر و تفریحی تر بودن را ترجیح می‌دهند ( نیکرسون و جروسکی ۲۰۰۱ ، روبین ۲۰۰۱۰) .

در اکثر موارد مطالعاتی ، بزرگترها مورد مطالعه قرار گرفته اند ( مانند این تحقیق که درک والدین را مورد بررسی قرار می‌دهد ) زیرا بزرگترها را تصمیم گیرنده ی فعالیت های خانواده می دانند . ولی امروزه ، در عصر بازاریابی بازاریابان معتقدند که پیام های آنان در ذهن های جوان تر تأثیر بیشتری دارد و ذهن آنان قابل دستیابی تر است (روبین ۲۰۱۰ ). بریجز و بریش دریافتند که فرزندان بر محصولات کودک محوری تأثیر دارند که فرصت و زمان بیشتری برای مشاهده ی تبلیغاتشان دارا هستند. نکته ی دوم که ممکن است برای بازاریابان گردشگری خوب باشد این است که آن ها معتقدند که والدین نیاز مبرمی دارند به کنترل آن چه که به عنوان خانواده انجام می‌دهند و به سادگی با وسوسه های فرزندانشان متقاعد نخواهند شد ( روبین ۲۰۱۰ ).

بری و پولای [۱۱۲](۱۹۶۸ ) ترنر ، کلی و مک کنا [۱۱۳](۲۰۰۶) دریافتند که والدین معتقدند که بندرت تسلیم کلافه کردن های فرزندانشان می‌شوند.

کالینگفورد ( ۱۹۹۵ ) بیان می‌دارد که والدین می خواهند برای اجتناب از نا امیدی فرزندانشان و به دست آوردن رضایت آن ها انتخاب های گردشگری و سفر را انجام دهند . در اینجا استراتژی سازمان های گردشگری مقصد ارتباط با والدینی خواهد بود که سازمان آن ها ، آنچه را که والدین برای فرزندانشان می خواهند ، دارد که بر اساس مطالعه ی تورلی[۱۱۴] (۲۰۰۱) ممکن است شامل فرصت هایی برای با هم بودن خانواده ، آموزش و تربیت فرزندان و بهبود روابط خانوادگی باشد ( روبین ۲۰۱۰ ) . نکته ی سوم و مناسب ترین گزینه ، ممکن است یک رویکرد دو جانبه ، کودک ـ خانواده ، باشد. همان‌ طور که یاد شد ، بازاریابان برای جذب خانواده های فرزند دار باید بصری بودن فعالیت های خود را در نظر بگیرند و والدین را از مزایای به همراه آوردن فرزندانشان آگاه نمایند ( مثلاً ورودیه ی رایگاه برای فرزندان ، عناصر آموزشی و تعاملی بودن و …. ) ( روبین ۲۰۱۰ ) .

اما ارزش نظر فرزندان به خوبی توسط متخصصان بازاریابی شناخته شده است . در واقع تعدادی از آژانس های تبلیغاتی وجود دارند که متخصص تحقیق بازار برای کودکان هستند . تحقیق برای مجلات کودکان و نوجوانان ، شو های تلویزیونی ، نوارهای ویدئویی و تبلیغات صورت گرفته است (نیکرسون و جروسکی ۲۰۰۰) . حتی خودرو سازان تلاش های تبلیغاتیشان را به سمت ۶ تا ۱۴ ساله ها گردانده اند . یک تحقیق توسط انجمن جی دی پاور[۱۱۵] نشان داد که ۶۵% از والدین ‌در مورد برخی موارد با فرزندانشان، قبل از خرید ، صحبت می نمایند (نیکرسون و جروسکی ۲۰۰۰).

مطالعه ی کالینگفورد با مصاحبه از کودکان ۷-۱۱ ساله ‌در مورد سفر های برون مرزی نتایجی را نمایان کرد و او نتیجه گرفت که دو سطح از عقاید در آن ها وجود دارد که باید بررسی شود :

    1. ارزیابی سطح آگاهی از فعالیت ها و جاذبه هایی که توسط مقاصد ارائه می شود .

  1. ارزیابی معنی و ارزش تجربه ی تعطیلات از دیدگاه کودک .

نبود تحقیق در زمینه ی کودکان ممکن است بر اساس این عقیده باشد که کودکان مخاطبان هدف برای صنعت گردشگری محسوب نمی شوند زیرا فرض بر این است که کودکان عموماً اظهار می‌کنند که هرچه والدینشان انتخاب کنند ، می‌پذیرند و تأثیری مهم بر انتخاب والدین از مقصد اعمال نمی کنند . دلیل دوم برای نبود تحقیق در زمینه ی کودکان ممکن است مربوط به دشواری های پیش روی مطالعات در داده ها باشد ( نیکرسون و جروسکی ۲۰۰۰ ).

شواهد کافی وجود دارد که پیشنهاد می‌دهد بازار تعطیلات خانوادگی در حال رشد است و اینکه تأثیر فرزندان در تصمیمات خرید به طور فزاینده ای ، قوی شده است ( نیکرسون و جروسکی ۲۰۰۰ ).

شواهدی وجود دارد که از اهمیت فرزندان در بازار تعطیلات پشتیبانی می‌کند و بیان می‌دارد که مطالعه در زمینه ی خانواده هایی که با فرزندانشان سفر می‌روند بسیار مهم است :

نزدیک به نیمی از تمام سفر های تعطیلات خانوادگی در ۱۹۸۸ ایالات متحده شامل فرزندان می‌شوند و با یک افزایش پنج درصدی در سال ۱۹۹۷ و ۵۵ درصدی از ۱۹۹۲ روبرو بوده است . بر اساس مجمع صنعت سفر ، بیشتر والدین ، فرزندانشان را هم در سفرهای تفریحی و هم در سفر های تجاری با خود می‌برند .

۲٫۸فرزندان و تصمیم گیری

فعالیت تصمیم گیری که شامل خرید محصولات و خدمات در خانواده می شود ، به نظر می‌رسد که بیش از یک نتیجه از تصمیم گیری گروهی ، نسبت به گذشته باشد ( هال ، شاو و جانسون ۱۹۹۵[۱۱۶]، برنز ۱۹۹۲[۱۱۷] ) . چنین فعالیت تصمیم گیری نوعاً شامل اعضای متعدد خانواده می شود که نقش های متنوعی را در فرایند تصمیم گیری ایفا می‌کنند . به علاوه شواهدی وجود دارد که کودکان نقش بسیار بیشتری در فرایند تصمیم گیری خانواده نسبت به پیش‌بینی مطالعات قبلی بازی می‌کنند ( هال ، شاو و جانسون ۱۹۹۵ ).

به علت افزایش آگاهی از نقشی که فرزندان در تصمیم گیری خانواده ایفا می‌کنند ، به نظر می‌رسد که تأثیر فرزندان در تصمیم گیری خانواده ، به طور چشمگیری در طول دو دهه ی اخیر رشد ‌کرده‌است ( هال ، شاو و جانسون ۱۹۹۵، سلرز ۱۹۸۹ ) و افزایش توجه به فرزندان و نقش آن ها در تصمیم گیری روی داده است (هال ، شاو و جانسون ۱۹۹۵، فوکسمن و همکاران ۱۹۸۹ ) . این روند تأثیر فزاینده ، به نظر می‌رسد که از عوامل متعددی نشأت گرفته باشد که شامل موارد زیر است :

    • ثروت بیشتر ، که خانواده های زیادی از آن بهره می‌برند .

    • اجتماعی شدن [۱۱۸] مصرف بیشتر فرزندان

  • استقلال رو به رشدی که به کودکان به علت درآمد دوجانبه ی خانواده ها و نرخ های بالاتر رشد داده می شود (هال ، شاو و جانسون ۱۹۹۵).

اکستروم ، تانسوهاج و فوکسمن ( ۱۹۸۷ ) نتیجه گرفتند که تغییرات اجتماعی اخیر و در نتیجه پروفایل جمعیت شناختی خانواده ها ، موجب تغییرات متعاقب در تأثیر نسبی فرزندان در فرایند تصمیم گیری خانواده شده است .

معقول است انتظار داشته باشیم که شکل رفتاری این تأثیر با متغیر های ساختاری خانواده تحت تأثیر قرار گیرند . به طور مثال جنکینز (۱۹۷۹) دریافت که تأثیر فرزندان ، با افزایش درآمد خانواده بیشتر می شود و پاور بیان می‌کند تأثیری که فرزندان بر فرایند تصمیم گیری خانواده دارند ، به نظر می‌رسد که با افزایش سن ، بیشتر شود (هال ، شاو و جانسون ۱۹۹۵ ) .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...