مقالات تحقیقاتی و پایان نامه ها | ۲-۱-۱: مکتب شایستگی رهبری – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
![]() |
تعریف مرتبطتری که در میان متخصصان منابع انسانی در محیط شرکتی به صورت گسترده مورد پذیرش است، عبارت است از ” ویژگی اساسی یک شخص که منجر به عملکرد مؤثر یا ممتاز او در شغل می شود”. تعریف دقیقتر دیگر، ترکیب پیشنهادات چند صد متخصص توسعه منابع انسانی است که در کنفرانسی راجع به قابلیتها در ژوهانسبورگ در ۱۹۹۵ گردهم آمدند. قابلیت و شایستگی یعنی “مجموعه دانش، مهارت ها و نگرشهای مرتبطی که بر قسمت بزرگی از شغل فرد (نقش یا مسئولیت) تاثیر می گذارد، که با عملکرد شغلی رابطه دارد و میتوان آن را بر عکس استانداردهای عالی مورد انتظار اندازه گیری کرد و با آموزش و توسعه بهبود بخشید” (انصاری رنانی و تونکه نژاد، ۱۳۸۸، ۲۸).
در حقیقت، شایستگیها به رفتارهای هدفمندی دلالت دارند که شامل عناصر زیر میباشند:
-
- دانشها: معلومات شغلی، اطلاعات و تخصص مرتبط با شغل؛
-
- مهارت ها: توانایی انجام کارهای مرتبط با هدفهای شغلی؛
-
- نگرشها و ارزشها: ترجیحات و یا مفروضات ذهنی فرد؛
-
- ویژگیها: خصوصیات شخصیتی و چگونگی واکنش به شرایط و افراد؛
-
- خودپنداره: درک فرد از خود؛
- نقشهای اجتماعی: برداشت دیگران از فرد (بابایی، ۱۳۸۶: ۶۸).
قبل از معرفی و استفاده گسترده از شایستگیهای رسمی، هوش و آزمونهای شایستگی که به طور عمده در تعیین شایستگی فردی برای نقشها و مسئولیتهای خاص به کار گرفته شده بود، مککللند (۱۹۷۳) پیشنهاد می کند که چنین اندازه گیریهایی به سبب رابطه ضعیفشان با پیامدهای عملی نامناسب میباشد و بیان می کند که شایستگیهای تعریف شده رهیافت بسیار مفیدتری خواهد بود. شایستگیهای رسمی مزایای بسیاری دارند از این حیث که آن ها “میزان گسترده ای از دانش، اندیشه ها، و الگوهای رفتاری قابل مشاهده را در بر میگیرد که با هم مسئول توانایی در ارائه خدمات حرفهای ویژه هستند” و می توانند در محدودهای از شغلها و سطوح یا مراحل مسیر پیشرفت شغلی به کار گرفته شوند. این ها اغلب شایستگیهای اصلی یا محوری نامیده میشوند و طوری توصیف شدهاند که با موفقیت سازمان مرتبط هستند به طوری که آن ها عمومیتر، منعطف هستند و می توانند مطابق نیازها و استراتژی متغیر سازمانی سازگار شوند (Clark and Armit, 2010: 116). شایستگی محوری قابلیت منحصر بفردی در سازمان است که ارزش بالایی در سازمان ایجاد می کند و سازمان را از رقبایش متمایز می کند (Stewart & Brown, 2009: 41). به نظر همل و پاراهالاد (۱۹۹۰) شایستگیهای محوری :
-
- دستیابی بالقوه به بازارهای متنوع و گسترده را ارائه می کند.
-
- سهم اصلی در شناخت منفعتهای مشتریان نسبت به محصولات نهایی دارند.
- برای رقبا در تقلید مشکل هستند.
شرکتهایی که در شایستگیهای محوری خود سرمایه گذاری نکنند، برای ورود به بازارهای نو ظهور مشکل خواهند داشت. به عبارت دیگر، سازمان با تکیه بر شایستگیهای محوری خود دارای مزیت رقابتی می شود و موفقیت سازمانها در این امر بسته به آن است که تا چه حد توانسته اند، منابع منحصر بفردی برای خود مهیا کنند (حمیدی زاده و حسین زاده شهری، ۱۳۸۷: ۱۵).
علائق اولیه در رابطه با شایستگی می تواند به مقاله تاثیرگذار مککللند تحت عنوان “آزمایش برای شایستگی بجای هوش[۳۶]” و کار مکبر[۳۷]، مشاور انجمن مدیریت آمریکایی[۳۸]، برمیگردد که مدل کلی شایستگی مدیریتی را بیان کردند ( Garman and Johnson, 2006: 13;Boak and Coolican, 2001: 212). در این روایت، شایستگی اینگونه تعریف شده است: “مشخصه اصلی یک شخص که به عملکرد اثربخش و/ یا برتر در شغل منجر می شود”. محققان در این نوع از شایستگی به طور نمونه به شناسایی رفتارهای خاص ارائه شده توسط افراد اثربخش و غیراثربخش دست یافتند (Boak and Coolican, 2001: 212; Daniel, 1992: 59).
در مدلهای مبتنی بر شایستگی یا چارچوب شایستگی بیشتر تمایزات بر اساس سبکها در مقابل رفتارها بوده است. در حالی که «ویژگیهای فردی رهبری» عبارتند از عادات، صفات، سبکها، انگیزه ها، ارزشها، شخصیت همراه با شایستگیها، چنین ترکیبی از تداخل معانی گیج کننده است. این ویژگیها می توانند تحت سه عنوان زیر طبقه بندی شوند:
-
- رهبران چه کسانی هستند (ارزشها، انگیزه ها، صفات شخصی و شخصیت).
-
- آنچه که رهبران میدانند (مهارت ها، قابلیتها، دانش، نگرش).
- آنچه که رهبران انجام می دهند (رفتارها، عادات، و سبکها).
بنابرین، یوکسل بیان می کند که competency به معنای شایستگی به کاراکترهای رفتاری یک فرد اشاره دارد که به عملکرد اثربخش وی در شغل او مرتبط است و در مقابل، competence به معنای روح رقابت، روح تلاش، شایستگی، توانایی انجام دادن فعالیتهای یک شغل، بر اساس نرم و هنجار تعیین شده میباشد. اولی بر روی ورودیهایی که برای دستیابی به عملکرد موفقیت آمیز در شغل لازم است تمرکز دارد و دومی بر پیامدهای نشان داده شده competenceتأکید می کند (Yuksel, 2007: 181).
۲-۱-۱: مکتب شایستگی رهبری
از اواخر دهۀ ۱۹۹۰ تا کنون و در آخرین تلاشها و تحقیقات صورت گرفته در زمینۀ رهبری، تمرکز اینگونه مطالعات غالباً در جهت تعیین شایستگیهای رهبران اثربخش بوده است. همان طور که شایستگیها، قابلیت آموزش و فراگیری دارند، رهبران نیز به وجود میآیند، نه اینکه رهبر به دنیا آمده باشند. تحقیقات رهبری در حال حاضر حول مبحث شایستگیهای رهبران (و یا شایستگیهایی که آن ها از خود بروز می دهند) تمرکز یافتهاند. از آن جمله میتوان به مطالعات زیر مراجعه کرد: آلیمو- متکالف، آلبان- متکالف (۲۰۰۱)؛ بنیس (۱۹۸۹)؛ باس و آوولیو (۱۹۹۵)؛ جولویز و هیگس (۲۰۰۳)؛ کافی و جان (۲۰۰۰)؛ گولمان و دیگران(۲۰۰۲)؛ کتس، وریس و فلورنت تریسی (۲۰۰۲)؛ کوتر (۱۹۹۰)؛ کائوزنس و پوسنر (۱۹۹۸)؛ مارشال (۱۹۹۱)؛ زاکارو، ریتمان و مارکس (۲۰۰۱) (علوی و هدایتی نیا، ۱۳۸۵: ۲۲).
در نگاه اول، شاید چنین به نظر آید که مکتب شایستگی، بازگشت دوبارهای به مکتب ویژگیهای رهبری است، اما حقیقت آن است که مکتب شایستگی در واقع جامع تمام مکاتب اولیه است. شایستگی می تواند جامع خصایصی نظیر: دانشها، مهارت ها و ویژگیهای شخصیتی باشد که نهایتاًً منجر به بروز نتایج ممتازی میانجامد که از آن به عنوان شایستگی یاد می شود. بنابرین میتوان گفت که در مکتب شایستگی، به طور شگفتآوری ویژگیهای شخصیتی رهبر (ویژگیهای مطرح در مکتب ویژگیهای رهبری و مکتب هوش عاطفی)، و همچنین، دانش و مهارت ها (شامل توانایی هوشی و حل مسئله و سایر تواناییهای مدیریتی) و سایر مسائلی از این دست، به خوبی پوشش داده می شود. در عین حال این مکتب نشان میدهد که وجود حالات متفاوت در شایستگی (یا همان انواع شایستگی)، متناسب با شرایط متفاوت است و این امر در واقع مباحث مربوط به مکتب اقتضایی را نیز پوشش میدهد.
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1401-09-29] [ 04:59:00 ب.ظ ]
|