مقالات و پایان نامه ها | ۱-۶ تعاریف عملیاتی – 7 |
![]() |
در یک گزارش از تحقیق دلفی [۱۶] که از ۴۶ نفر از صاحب نظران تفکر انتقادی مورد سوال قرار گرفتهاند، آنها سه بعد را در باب تفکر انتقادی عنوان نمودند. بعد علاقه، بعد انگیزش، و بعد مهارت. جوهرهی اصلی تفکر انتقادی را بعد مهارتهای شناختی معرفی میکنند که شامل شش زیر مجموعه است. توضیح، خودنظمدهی، ارزیابی، استباط، نتیجهگیری و تحلیل میباشد (فاکیسون[۱۷]، ۱۹۹۰).
تفکر انتقادی یک فراینده پیچیده، منطقی، با انگیزه است که نیاز به تمرین و کاربرد دارد لازمهی زندگی و محیطهای آموزشی امرزویست و با ارزیابی شواهد معتبر به نتایج درست منتهی میشود (بنرلی، ۱۹۹۸؛ به نقل عباسی،۱۳۸۰). هاشمیان نژاد (۱۳۸۰) تفکر انتقادی را به عنوان تفکری مستدل و منطقی تعریف میکند که به منظور بررسی و تجدید نظر در عقاید، نظرات، اعمال و تصمیمگیری بر مبنای دلایل و شواهد انجام میگیرد.
اگر بخواهیم یک جمعبندی از تعاریف تفکر انتقادی داشته باشیم میتوان گفت تفکر انتقادی تفکری منطقی، استدلالی، مسئولانه، باهدف شناخت است وکمک به اتخاذ بهترین تصمیم و باور به آن تصمیم و یا عملکرد به آن است. تفکر انتقادی باورهای سنتی را به چالش میکشاند. فرد نقاد با طرح سوالات مناسب و جمع آوری داده های مربوطه به نتایج قابل اعتماد میرسد فرد برای خود فکر میکند.
سبکهای هویت
ارائه یک تعریف جامع ودقیق از هویت کار آسانی نیست با توجه به این وضع در ششمین کنفرانس، جامعه پژوهش برای تشکیل هویت ” SRIF [۱۸]،۱۹۹۹ ” موضوع محورهای آن، یافتن فرایندهایی جهت یک تعریف مناسب، و یکپارچگی تعاریف متعدد از هویت بود، مارشال [۱۹](۱۹۹۹) دلیل این ناهماهنگی را، اجزای متعدد این سازه میداند چرا که تأکید بیشتر بر یک یا دو فرایند آن سبب نامتوازن شدن تعریف یکپارچه از آن میشود (شکر کن و همکاران، ۱۳۸۰).
البته باید توجه داشت موضوع هویت و نحوه شکلگیری آن مختص رشته خاصی نیست و در حوزهای علمی چون روانشناسی، علوم سیاسی و حتی در ادبیات هم کار شده است. در روانشناسی به سهم خود در هر کدام از شاخههای آن نیز مثل روانشناسی رشد، شخصیت،روانشناسی اجتماعی نیز مطرح شده است. این موضوع دلیلی بر اهمیت و وسیع بودن این حوزه را میرساند.
هویت در دوران بزرگسالی به صورت یک کل منسجم و ترکیب یافته از ارزشها، رفتارها، نقشها و مهارتهای مختلف شناختی و اخلاقی تبدیل میشود که هم به گذشته فرد مرتبط میشود وهم جهتگیری وی را به آینده شکل میدهد (برزونسکی، ۲۰۰۲).
مارسیا معتقد است هویت تغیر در کارکرد مفهوم خود، درونی کردن ارزشها، اهداف، انتظارات و فرایندهای خودتنظیمی است. یافتن مفهوم فردی از ثبات در فرد خود را نشان میدهد (۱۹۹۸، سعادتی شامپر و همکاران، ۱۳۸۶).
هویت از یک تعریف سازمان یافته از خود و ارزشها ،باورها و اهدافی که فرد به آن پایبند است تشکیل شده است. « هریک از ما احساسی از این داریم که چه کسانی هستیم و چگونه شبیه یا متمایز از دیگران هستیم. بخشی از این احساس، شناختی (روشهایی که، خود را توصیف میکنیم ) و بخشی از آن هیجانی ( ارزیابی ما از خودمان به عنوان خوب یا بد در انجام تکالیف یا فعالیتها ) است. احساس خود از زمان تولد وجود دارد» (اریکسون، ۱۹۹۳؛ مارسیا،۱۹۹۱؛ به نقل شهرآرای ،۱۳۸۴ ، ۱۵۷).
در اینجا به طور مختصر به روند آغاز طرح هویت و وبه دنبال آن پایگاههای هویت و بالاخره مطرح شدن سبکهای هویت و افراد صاحب نام در هر یک از این دیدگاهها اشارهای کوتاه شد و در فصل دوم به طور مفصل به آن خواهیم پرداخت.
مفهوم هویت برای اولین بار از مکتب روانکاوی و از سوی اریکسون (۱۹۶۵) مطرح شد در مرحله پنجم یعنی “هویت در برابر سردرگمی نقش” از هشت مرحلهای که وی برای رشد روانی – جسمانی قائل است جای دارد. همانطور که قبلا اشاره شد مارسیا (۱۹۶۶) بر اساس نظریه اریکسون، ۲ مفهوم اساسی” اکتساب و تعهد ” را برای رشد هویت مطرح میکند. ۴ وضعیت هویت عبارتننداز:
۱- هویت موفق ۲- هویت سردرگم ۳- هویت دیررس ۴- هویت زودرس.
برزونسکی (۱۹۹۰) بر اساس فرایندهای شناختی– اجتماعی وضعیتهای هویت مارسیا را در چگونگی شکلگیری، حفظ و تطابق هویت در نوجوانان پرداخت و برای اولین بار از سبک هویت نام برد و سه سبک: ۱- سبک هویت اطلاعاتی ۲- سبک هویت هنجاری ۳- سبک هویت سردرگم/ اجتنابی را معرفی میکند. سبک هویت روش تلاش تطابق افراد برای ساخت هویت خود و یا اجتناب از بررسی مسائل هویتی است. به عبارتی این سبکها هویت فرد را تعیین میکنند به لحاظ کلی به عنوان سبکهای شناختی – اجتماعی، و به طور خاص شیوه های پردازش اطلاعات مربوط به هویت، تصمیات شخصی و فائق آمدن بر مسائل هویتی هستند (برزنسکی و فراری، ۱۹۹۶).
سلامت اجتماعی
از دیدگاه کیینز(۱۹۹۸) ، سلامتی بر اساس سه جنبه در نظر گرفته میشود. ۱-عاطفی(هیجانی) ۲- اجتماعی ۳- روانشناختی . که در تعریف سلامت هر سه مورد در نظر گرفته میشود وی سلامت اجتماعی را ارزیابی و شناخت فرد از چگونگی عملکردش در اجتماع و کیفیت روابط با افراد دیگر، نزدیکان وگروهای اجتماعی که وی عضوی از آنها است تعریف میکند (۱۹۹۸؛ به نقل باباپوروهمکاران، ۱۳۸۸).
« از نظر کیینز سلامت اجتماعی عبارت است از چگونگی ارزیابی فرد از عملکردش در برابر اجتماع. فرد سالم از نظر اجتماعی، اجتماع را به صورت یک مجموعه معنادار، قابل فهم و بالقوه برای رشد و شکوفایی دانسته و احساس میکند که به جامعه تعلق دارد، و از طرف جامعه پذیرفته میشود و در پیشرفت آن سهیم است. کیینز ابعاد سلامت اجتماعی را با در نظر گرفتن الگوی سلامت مطرح میکند که دارای پنج بعد است. ۱- انسجام اجتماعی[۲۰] ۲- پذیرش اجتماعی[۲۱] ۳- مشارکت اجتماعی[۲۲] ۴- انطباق اجتماعی[۲۳] ۵- شکوفایی اجتماعی[۲۴] میباشد» (سام آرا، ۱۳۸۸، ص۱۶و۱۷).
لارسون (۱۹۹۶) معتقد است سلامت اجتماعی بخشی از سلامت فرد را میسنحد و شامل پاسخهای درونی فرد که شامل احساس، تفکر و رفتار است. سلامت اجتماعی نماد رضایت یا فقدان رضایت فرد از زندگی اجتماعیاش میباشد.
در کل میتوان گفت مفهوم سلامت اجتماعی، در کنار ابعاد جسمی و روانی سلامت مورد توجه قرار گرفته است، جنبه اجتماعی آن را با محور قراردادن فرد مورد بررسی قرار میدهد، به عبارتی رشد و پیشرفت جامعه در گرو تندرستی آن جامعه در ابعاد جسمانی، روانی و اجتماعی است در واقع سلامت فرد و سلامت جامعه آن چنان بهم تنیده که نمیتوان بین این دو مرزی تعیین کرد. در اینجا فقط اشارهای کوتاه به ابعاد آن شد که در فصل دوم به طور مفصل توضیح داده خواهد شد.
۱-۶ تعاریف عملیاتی
گرایش به تفکر انتقادی : از طریق سئوالات پرسشنامه ریتکس(۲۰۰۳) مورد سنجش قرار گرفت.
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1401-09-29] [ 04:47:00 ب.ظ ]
|