گومز[۸۸] و همکاران (۲۰۰۵) در آرژانتین به بررسی کارکردهای اجرایی در یک نمونه غیر بالینی[۸۹]از کودکان و نوجوانان مبتلا به اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی پرداختند. این پژوهشگران در وهله نخست با بهره گرفتن از مقیاس رتبه بندی سوانسون، نولان و پلهام(ویرایش چهارم)[۹۰] ۳۰۴ دانش آموز مدرسه ای را غربالگری کردند و در وهله دوم، پس از مصاحبه با همه موارد مثبت (۶۰ نفر)، ۲۶ نفر را به عنوان افراد مبتلا به اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی برگزیدند. یک گروه گواه ۲۶ نفری نیز از همان مدرسه از بین موارد منفی انتخاب شد. در هر دو گروه آزمونها یا خرده آزمون‌های برج هانوی، استروپ، مازها، فراخنای ارقام و رمزگردانی اجرا و بهره هوش آن ها تعیین شد. از آنجا که نتایج هیچ تفاوتی را در بهره هوش (در هر دو گروه در دامنه متوسط بالا) یا هر یک از مقیاس‌های اندازه گیری عصب-روان شناختی یاد شده نشان ندادند. پژوهشگران نتیجه گرفتند که در یک نمونه غیر بالینی از کودکان و نوجوانان مبتلا به اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی با بهره هوش متوسط بالا هیچ تفاوت معناداری در مقیاس‌های اندازه گیری کارکردهای اجرایی مشاهده نمی شود.

در زمینه بررسی نارساییهای کارکرد اجرایی در اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی در ایران، تهرانی دوست، رادگودرزی، سپاسی و علاقبند راد(۱۳۸۲) با هدف مقایسه کارکردهای اجرایی در کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی با کودکان بهنجار پژوهشی انجام داده‌اند،۲۰ کودک مبتلا به اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی با ۱۹ کودک بهنجار، به وسیله آزمون‌های برج لندن (نگاشت رایانه ای)، عملکرد مداوم و استروپ مقایسه شدند. یافته ها نشان دادند که در آزمون برج لندن، عملکرد کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی ضعیف تر از کودکان بهنجار و در سطوح ۲ و ۳ آزمون برج لندن معنادار بود. در آزمون عملکرد مداوم، از لحاظ آماری در کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی خطای ارتکاب به طور معناداری بیشتر از کودکان بهنجار و خطای حذف بیشتر از گروه بهنجار (بدون معناداری آماری) بود. در آزمون استروپ، از نظر شاخص تمایز ، یعنی اختلاف زمان نقاط و زمان رنگ‌ها، بین دو گروه تفاوت قابل ملاحظه ای مشاهده نشد، اما مدت زمان نام بردن رنگ‌ها در کودکان مبتلا بهاختلال نارسایی توجه/بیش فعالی در هر سه کارت به طور معناداری بیشتر از گروه گواه بود. پژوهشگران نتیجه گرفتند که کنشهای اجرایی کودکان مبتلا بهاختلال نارسایی توجه/بیش فعالی در مقایسه با کودکان بهنجار، دارای درجاتی از اختلال است و این نارسایی به ویژه در بازداری پاسخ‌ها بیشتر نمایان می شود.

۲-۵ خلاقیت و اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی

تورنس(۱۹۹۴، ترجمه قاسم زاده، ۱۳۸۱) معتقد است که خلاقیت یک اثر شخصی است که بر عوامل انگیزشی، هیجانی و یادگیریهای شخصی وابسته است. عده ای نیز مانند گیلفورد(۱۹۵۰، به نقل از الکهتانی، ۲۰۰۹) معتقدند که خلاقیت دارای ابعاد فراشناختی است و با فرایندهای عالی ذهنی نظیر تفکر و هوش ارتباط دارد. گروهی هم معتقدند که خلاقیت پدیده ای چند متغیری است یعنی عوامل اجتماعی، خانوادگی، شخصیتی و شناختی همزمان بر آن تاثیر گذارند(تایلور، ۱۹۷۲؛ تورنس، ۱۹۶۹؛ برک، ۲۰۰۰؛ به نقل از سیف، ۱۳۸۹). وجود تئوری‌های مختلف در زمینه خلاقیت و عدم توافق بر روی یک تئوری موجب تفاوت در تعریف آن شده است.

آیزنک(۱۹۹۸، به نقل از کجباف و خلیلی، ۱۳۸۲) خصوصیات اصلی ویژگی شناختی افراد خلاق را عدم بازداری ذهنی می‌داند که به عدم تمرکز آن ها به یک محرک خاص منجر می شود و قابلیت آن ها را برای در نظر گرفتن محرکات مختلف افزایش می‌دهد. به عقیده وی مهمترین ویژگی شخصیتی افراد خلاق روان پریشی گرایی است که آن را شامل ویژگیهایی چون خونسردی، خود محوری، خلاقیت و داشتن برخورد غیرشخصی، تکانشی، ضداجتماعی، تفکر سخت و غیر منعطف و نداشتن همدلی می‌داند. ویژگی عدم بازداری ذهنی از منظر روان تحلیل گری نیز ‌در مورد افراد خلاق مورد ملاحظه قرار گرفته است. ‌بر اساس این نظریه فیلترهای بازداری ذهنی که ناشی از شکل گیری من است عمل نمی کند و منجر به شکل گیری تخیل و رویا می شود(کجباف و خلیلی، ۱۳۸۲).

استرنبرگ و ریس(۱۹۹۸، به نقل از امیری مجد، ۱۳۸۵) یک مدل تحول روانی را ‌در مورد خلاقیت ارائه داده‌اند. ابعاد این مدل معرف پنج شکل از بیش تحریک پذیری روانی است. بیش تحریک پذیری روانی بیان می‌کند که حوزه های روانی- حرکتی، حسی، عقلانی، تصویر سازی ذهنی و هیجانی در خلاقیت به گونه ای گسترده و شدید تجربه می‌شوند. اغلب اوقات بیش تحریک پذیری ها همانند صفات شخص به لحاظ اجتماعی ارزشمند تلقی نمی شوند در عوض به عنوان ناآرامی ، بیش فعالی، خلق و خوی عصبی، هیجان پذیری افراطی و شدت هیجانی در نظر گرفته می‌شوند، بیشتر افراد این صفات را ناراحت کننده می دانند و این خلق و خو بیشتر جامعه ستیز خوانده می شود.

یکی از موضوعاتی که در روانشناسی مورد مطالعه قرار گرفته است، موضوع خلاقیت و نارسایی توجه/بیش فعالی می‌باشد. مباحث زیادی روی چگونگی تعریف هر ساختار و همچنین مشابهت های آشکار بین دو موضوع بین محققان اتفاق افتاده است. این محققان ‌در مورد مشابهت ها نگرانند و حامی بهترین شیوه تمایز بین دو موضوع هستند زیرا ممکن است آموزش و رشد آن ها بواسطه تجویز داروهای غیر ضروری ناشی از تشخیص نادرست تحت تاثیر قرار گیرد. آن ها استدلال می‌کنند که شیوه برخورد یک کودک خلاق بایستی بسیار متفاوت از یک کودک دارای اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی باشد(کراموند، ۱۹۹۴).معلمان با توجه به مشابهت های رفتاری در کودکان مشخصه‌ های زیر را به عنوان شاخصی از یک کودک خلاق می دانند: انجام نقشهایی که به تنهایی برعهده می گیرند، تکانشی بودن، تابع نبودن و هیجانی بودن. همچنین معلمان نشانه های زیر را برای توصیف کودکان دارای اختلال نارسایی توجه/بیش فعال برشمردند: بی اعتنایی یا نپذیرفتن درخواست معلم، تکانشی، لجوج، کج خلقی و تحریک پذیری(اسکانسگارد و بارتز، ۱۹۹۸، به نقل از هلی و روکلیج، ۲۰۰۶). از طرفی استرنبرگ و ریس(۱۹۹۸، به نقل از امیری مجد، ۱۳۸۵) بیان می‌کند که افرادی که تفکر واگرای بالایی دارند ممکن است لجباز ، بی ملاحظه و طعنه زن به نظر برسند. آن ها بیشتر اوقات، مراجع قدرت را زیر سوال می‌برند و ممکن است در کلاس درس معلم را به چالش بکشانند. این کودکان با محیط خود همرنگ نمی شوند و نیاموخته اند که از محیط به نفع خودشان استفاده کنند. آن ها خیلی کم مورد تأیید قرار می گیرند و ارتباط های آن ها در خانه و مدرسه با مشاجره همراه است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...