در باره مبانی نظری «اخطار مهم» دیوان همین قدر اشاره می‌کنیم که اصل حسنیت دائر مدار اصلی آن است. اصل دستهای پاک در مراجعه و دادخواهی نزد مراجع قضایی، منبع سوءاستفاده از حق و نیز قاعده منع انکار پس از اقرار (استاپل ـ ) از جمله اصول یا قواعدی است که تأویل اخطار مهم به آن ها باز می‌گردد. هرچند همه این اصول و قواعد، بازتابی از اصل کلی حسنیت است، اما در خصوص تطبیق «اخطار مهم» بر مصادیق، اختلاف نظر بیشتری وجود دارد. به طور مسلّم، فارغ از مصادیق مشتبه، وقتی دعوای خواهان بابت مطالبه حقوق و اموالی باشد که خاص اتباع ایرانی است، از جمله مواردی است که «تابعیت دیگر» خواهان ‌در ماهیت معتبر می‌ماند. مانند اموال غیرمنقول. معذلک عدهای شبه افکنده‌اند و با تفسیر خاصی که از ماده ۸۹ ق.م. به دست داده‌اند، می‌گویند تملیک غیرمنقول از حقوق خاصه اتباع ایران نیست و خارجیان هم می‌توانند در ایران مالک غیر منقول شوند.

‌در مورد تملّک اموال غیرمنقول، زمانی که تابعیت خارجی مطرح می‌شود، می‌توان چهار گروه متمایز را تشخیص داد:

گروه اول: بیگانگان غیر مقیم

گروه دوم: بیگانگان مقیم

گروه سوم: ایرانیانی که با رعایت مقررات قانونی تابعیت ایران را ترک کرده‌اند.

گروه چهارم: ایرانیانی که بدون مقررات قانونی، تابعیت خارجی تحصیل کرده‌اند.

بیگانگان غیر مقیم

طبق ماده ۹۶۱ قانون مدنی ایران، اتباع خارجه به طور کلی از حقوق مدنی متمتع هستند مگر در موارد مذکور در بندهای سهگانه آن ماده، که فقط بند اول آن موضوع بحث ما است و دو مورد دیگر ارتباطی ندارد.

بند اول، شامل حقوقی است که قانون آن را صراحتاً منحصر به اتباع ایران نموده و یا آن را صراحتاً از اتباع خارجه سلب ‌کرده‌است. نمونه بارز و آشکار این حقوق، حق تملک اموال غیرمنقول است که قانون ایران آن را مختص به اتباع ایران قرار داده و از بیگانگان غیرمقیم سلب نموده است[۵].

مهمترین فلسفه وجودی این قانون جلوگیری از سلطه بیگانگان از طریق تصرف اراضی مملکت است تا به سرنوشت آنانی دچار نشوند که ندانسته اراضی و املاک خود را به بیگانگان فروخته‌اند و سرانجام سرزمین آبا و اجداد خود را از دست داده‌اند. ممنوعیت حق استملاک غیرمنقول برای بیگانگان، خاص کشور ایران نبوده و نیست:

گزارش میرزا جعفرخان مشیرالدوله [مهندس باشی] از اوضاع عراق عرب و رفتار سوء ‌عثمانی‌ها با اتباع ایران و امور مرزی مورخ ۱۸ جمادیالثانی ۱۲۶۵ حاکی است که:

«… جمیع تبعه دولت علیه ایران متوطنین [مقیم] عتبات عالیات و عراق عرب [باید] هرچه خانه و عمارت و ملک و مستغلات دارند همه را حکما بفروشند و من بعد به ابتیاع یک وجب ملک و خاک مأذون نباشند یا این که همگی داخل تبعه عثمانی [گردند]… اکنون یک نفر عجم قادر به ابتیاع ملکی نیست و نمی‌تواند ملکی ابداع و احداث کند… سرکار ضیاءالسلطنه در نجف‌اشرف بنای مدرسه داشت زمین آنجا را خریده، بنّا و عمله انداخته اکثر آن را ساخته‌اند این اوقاف عمله را بیرون کرده قدغن نموده‌اند احدی از اهل ایران به عنوان احداث ملک آجری روی آجر نگذارد».

یادآوری می‌شود که ایالات متحده در سال ۱۸۴۰ میلادی با جلوگیری از تملک مستغلات وسیله اتباع بیگانه در داخل خاک آن کشور، حق کشورهای دیگر را مبنی بر این که فقط اتباع خود آن کشورها می‌توانند اموال غیرمنقول داشته باشند عملاً به رسمیت شناخت.

اکنون هم نظیر چنین قانون و مقررات منعکس ‌کننده‌ای در اکثریت قریب به اتفاق کشورهای جهان، از جمله در بسیاری از ایالتهای امریکا وجود دارد.

در ایران نیز بندهای ۱۲ و ۱۴ قانون نامه تابعیت، راجع به همین ممنوعیت است. بند ۱۲ قانون نامه تابعیت می‌گوید: «نسوان ایران که به سبب ازدواج با تبعه خارجه از تابعیت ایران خارج می‌شوند. مثل سایر اتباع خارجه از استملاک دهات و قراء و مستقلات در ایران ممنوع و بیی نصیب خواهند بود. مگر آنچه را که عهدنامجات [عهدنامه‌ها] اجازه داده است ( همان ، ۴۲ ) » .

به طوری که ملاحظه می‌شود این بند حکایت از این دارد که اتباع خارجه از حق استملاک غیرمنقول از قبیل دهات و مستغلات ممنوع هستند. ممکن است ایراد گرفته شود که در متن قانون نامه تابعیت واژه مستغلات (با حرف غین) به غلط مستقلات (با حرف قاف) نوشته شده است در حالی که در زبان فارسی واژه مستقلات (با حرف قاف) وجود ندارد، بلکه تنها واژه مستغلات (با حرف غین) وجود دارد که از ریشه واژه عربی «غل» گرفته شده و معنی آن، اراضی کشت غله، یعنی زمینی است که از آن غلّه بردارند. ‌بنابرین‏، ممنوعیت مذکور در بند ۱۲ قانون نامه تابعیت، شامل مستغلات (با حرف غین) به معنای اراضی کشت غله می‌باشد نه زمین‌های شهری، باغات و ساختمان‌ها، این ایراد صحیح نیست زیرا امروزه معانی دیگر این کلمه متداولتر است و به معنای خانه، کاروانسرا و دکان که به اجاره دهند، به کار می‌رود.

گذشته از این، در زبان فارسی نه مستغل (با حرف غین) وجود دارد و نه مستقل (با حرف قاف)، بلکه هردو واژه عربی است که مانند صدها واژه دیگر عربی، در زبان فارسی استعمال می‌شود[۶].

به هر حال بند ۱۴ همین قانون نامه تابعیت می‌گوید:

«کسانی که از ممالک خارجه به مملکت ایران آمده و در مدت اقامت ایران تابعیت خود را اظهار نکرده‌اند و به تمام امور آن ها مثل تبعه ایران رسیدگی شده باشد، و یا در خاک ایران ملک خریده باشند که این امتیاز مخصوص تبعه داخله است، در این صورت از تبعه دولت علیه ایران محسوب خواهند شد و ادعای تبعه خارجه در حق آن ها قبول نخواهد شد».

از این بند چنین استنباط می‌شود که حق تملک غیر منقول، مختص به اتباع ایران است، شاید بتوان گفت که استثنای مذکور در بند اول ماده ۹۶۱ قانون مدنی متأثر از این دو بند قانون نامه تابعیت است چه، کلمات و عباراتی که در بند مذکور نوشته شده، تقریباً مشابه همان عباراتی است که در بندهای ۱۲ و ۱۴ قانون نامه تابعیت وجود دارد ( ماده۹۶۱ قانون مدنی ) .

دکتر محمد مصدق نوشته است ( مصدق ، ۱۳۰۵ ، ۲۶۵ – ۲۶۱ ) :

«اساس قواعد و مقررات راجعه به تابعیت در ایران دستخطی است که در سال ۱۳۱۳ هجری قمری که مصادف با ۱۸۹۶ میلادی است از ناصرالدین شاه چهارمین پادشاه سلسله قاجاریه صادر شده….»

علاءالدین مرعشی در پایان نامه دوره لیسانس خود، در دانشکده حقوق دانشگاه تهران نوشته است:

«قدیمی ترین قانونی که در موضوع تابعیت در ایران میتوان به دست آورد ظاهراًً باید قانونی باشد که در ۲۴ ذی القعده ۱۳۱۳ قمری به تصویب مرجع صلاحیتدار آن وقت ایران رسیده است… ولی اگر تاریخ قتل ناصرالدین شاه را در ۱۷ ذی القعده ۱۳۱۳ با تاریخ تصویب این قانون احتمالی مقایسه کنیم می‌بینیم که باید در زمانی که هنوز ولیعهد [مظفرالدین میرزا] به طهران نرسیده بود قانون تصویب شده باشد وچنین چیزی بعید و تقریباً غیرممکن به نظر می‌آید».

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...