۲- حفظ تعلق خاطر: اهمیت دادن به ارتباط با دیگران به ویژه به آن چه که دیگران به آن فکر میکنند میباشد.
۳- تفکر آرزومندانه: امیدواری به گرفتن یک نتیجه مثبت
۴- کنار نیامدن (اجتناب دوری کردن): این راهبرد نشان دهنده دور شدن از مشکل و تسلیم شدن در برابر آن است.
۵- کاهش تنش: فرد از راه تخلیه هیجانی و کاهش تنش سعی میکند احساس بهتری داشته باشد .
۶- کناره گیری (خودداری): دوری کردن و کناره گیریفرد از جمع و دیگران و مخفی نگه داشتن مسئله در خود و عدم ابراز آن به کسی
۷- سرزنش خود: فرد خود را مسئول بروز نگرانی و مشکل میداند.
– ج: سبک مراجعه به دیگران: بیانگر مراجعه فرد به اشخاص دیگر جهت مساعدت و یاری خواستن از آن هاست و شامل چهار راهبرد است دیگران شامل همسالان، متخصصان، والدین و نیروهای معنوی / الهی میباشند.(عرفانی.۱۳۸۷)
۱- راهبرد جستجوی حمایت اجتماعی: گرایشی است برای در میان گذاشتن مشکل شخصی با دیگر افراد و جلب حمایت آنان جهت کمک به وی
۲- حمایت معنوی: نشان دهنده اعتقاد به خدا، دعا و نیایش کردن، توکل، امدادهای الهی و کمک گرفتن با این نیروی مذهبی است.
-
- کمک حرفه ای[۴۶]: در این راهبرد فرد از اشخاص حرفه ای و متخصص آن حیطه خاص کمک میگیرد. (مثل کمک از وکیل برای جلب رضایت / کمک از دبیر ریاضی برای تقویت درسی)
- اقدام اجتماعی: عملی است که فرد طی آن دیگران را است مشکل خویش مطلع میکند.
دیدگاه لازاروس ،فولکمن (۱۹۸۴) :به اعتقاد لازاروس ، فولکمن راهبردهای مقابله ای که به صورت آگاهانه صورت می گیرند؛ سه کار عمده برای افراد دارند:
الف: فراهم نمودن اطلاعات مورد نیاز در رابطه وی با محیط
ب: پردازش نمودن اطلاعات
ج: حفظ استقلال و آزادی عمل در به کارگیری مهارت ها
بر طبق این دیدگاه تصور و برآورد افراد از رویدادها، از خود رویدادها اهمیت بیشتری دارند. (نه رویداد محیطی و نه پاسخی که فرد خواهد داد) هیچ یک نمی توانند استرس را تعیین نمایند، بلکه ادراک فرد از موقعیت است که استرس و شدت (مقدار سختی) آن را تعیین میکند. این ادراک شامل (آسیب ها، تدابیر، تهدیدها و حالات بالقوه) و توانایی ادراک شده فرد برای مقابله با آن ها است.
۳- نوع ارزیابی توسط فرد هنگام سنجش یک واقعه (رویداد) صورت میگیرد (لازاروس ، فولکمن):
– الف): اولیه: یعنی فرد رویداد معینی را فشار زا بداند (تلقی کند) یا خیر.
– ب): ارزیابی ثانویه: این ارزیابی شامل بررسی تمهیدات مقابله ای در دسترس میباشد که طی آن به سه سوال پاسخ داده می شود: اول این که چه راه هایی در برابر فرد گشوده است؟ دوم این که چقدر احتمال دارد که بتوان راهبردهای لازم را برای کاهش استرس به طور موفقیت آمیزی به کار گرفت؟ و سوم این که آیا این رویکرد مورد استفاده مؤثر است و در کاهش پیامدهای تنشی مؤثر هست یا خیر؟
– ج): ارزیابی مجدد: در این نوع ارزیابی فرد به وفور سعی میکند ارزیابی های خود از موفقیت تغییر داده و اصلاح کند و به محض آن که اطلاعات جدیدتری دریافت کند، ارزیابی دیگری را به عمل می آورد، با این حال ارزیابی مجدد مؤثر نیست بلکه گاهی اثرات، کاهنده و زیانبار دارند.
دیدگاه آنتونوفسکی: از نظر آنتونوفسکی (۱۹۸۷) مقابله داری سه جزء عمده و مرتبط با هم است و مقابله کار ساز مستلزم استفاده از این سه عامل است
۱- خرد پذیری: ارزیابی دقیق و عینی از موقعیت پیش آمده با عامل روانی تنش زا میباشد.
۲- انعطاف پذیری: دسترسی داشتن به مجموعه ای از راهبردها جهت فایق آمدن بر مشکل
۳- دوراندیشی: توانایی پیشبینی پیامد راهبردهای گوناگون است.
او در پژوهش های خود پی برد که حس انسجام یک منبع عمومی مقاومت است زیرا این جهان بینی میتواند به نحوی از تاثیرات رویدادها جلوگیری نماید (موانعی که فرد بسیار وخیم و شدید تلقی میکند.)
به اعتقاد آنتونوفسکی (۱۹۸۷) حس انسجام از سه سازه اصلی برخوردار است:
۱- حرکت پذیری: توانایی معنی دادن به زندگی
۲- کنترل پذیری: کنترل موقعیت های فشار زا
۳- معنادار بودن: ارزشمند شمردن درگیری با مشکلات
– برای اولین بار در سال ۱۹۸۲ م بلینگر و موس پاسخ های مقابله ای را بر اساس روش مقابله دسته بندی کردند.
موس و بلینگر به دو روش مقابله (فعال / اجتنابی) اشاره کردهاند که هر یک شامل پاسخ های رفتاری و شناختی است که بدین ترتیب ۴ نوع مقابله را تشکیل میدهند:
۱- مقابله شناختی فعال: توجه فرد به جنبههای مثبت یک مسئله
۲- مقابله رفتاری فعال: کمک خواستن از دیگری
۳- مقابله شناختی اجتنابی: فرد به طور موقت فکر کردن به مشکل را کنار میگذارد و یا معنای موقعیت را تغییر میدهد.
۴- مقابله رفتاری اجتنابی: به صورت انجام فعالیت هایی (مانند ورزش) جهت فرار کردن از معضل پیش رو.
با در نظر گرفتن روش های اجتنابی و فعال در ترکیب ویژه ای از مسئله مداری و هیجان مداری هشت پاسخ مقابله ای به وجود میآید.
اجتنابی
فعال
روش های متمرکز بر
شناختی رفتاری
شناختی رفتاری
مسئله
شناختی رفتاری
شناختی رفتاری
هیجان
پس به طور کلی بلینگر و موس(۲۰۰۷) ارزیابی و مقابله را در سه زمینه مختلف یعنی: مقابله متمرکز بر ارزیابی، متمرکز بر مسئله و متمرکز بر هیجان سازمان بندی کردهاند.
۱-۱- مقابله متمرکز بر ارزیابی: شامل اقداماتی است که در جهت درک موقعیت، تحلیل منطقی و شناخت آن صورت میگیرد.
۲-۱- مقابله متمرکز بر مسئله: این نوع مقابله سعی در تغییر و یا حذف مشکل دارد، بنابرین با پیامدهای عینی و محسوس یک مشکل، ارتباط دارد تا خود موقعیت (مشکل).
۳-۱- مقابله متمرکز بر هیجان: پاسخ هایی را شامل می شود که حذف آن ها (رفلکس ها) کنترل هیجان های برانگیخته شده توسط عامل مشکل یا تنش زا میباشد.
– دیدگاه موس و اسکافر (۱۹۹۷): موس و اسکافر به چهار نوع راهبرد مقابله اشاره کردهاند:
۱- مقابله رویارویی رفتاری: جستجوی راهنمایی و هدایت، انجام عمل به طور صحیح برای بررسی مستقیم یک موقعیت است نتیجه آن.
۲- رویارویی شناختی: تحلیل منطقی، ارزیابی مجدد، پذیرش واقعیت محیطی و بازسازی آن برای یافتن راه های مساعد و مفید
۳- مقابله رفتاری اجتنابی: جستجوی شقاق های پاداشی، تخلیه هیجانی (کاتارسیس) و انجام رفتارهای کاهش دهنده استرس مثل رفتارهای سوق دهنده به سوی خوردن غذا یا ترکیبات آرامش بخش
۴- مقابله اجتنابی شناختی: واکنشی هدفدار در افکار و کم کردن شدت یک بحران یا نتایج آن، پذیرش موقعیت البته با این فرض که قابل تغییر نیست.
– دیدگاه آلتمایر و ورندال: در دیدگاه ورندال و آلتمایر(۲۰۰۷) دو تمایز عمده در فرایند مقابله مطرح میباشد که عبارتند از:
۱- مقابله مسئله مدار و هیجان مدار که به ویژگی های فردی مانند خودکار آمدی مربوط است مقابله مسئله مدار بر عامل فشار آور متمرکز است در حالی که مقابله هیجان محور به شخص امکان میدهد پیامدهای هیجانی متعاقب مشکل را کنترل کند.
[سه شنبه 1401-09-29] [ 05:29:00 ب.ظ ]
|