کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


فروردین 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


 



در یک سازمان فرهنگ نقش‎های متفاوتی ایفا می‌کند و وظایف گوناگونی دارد. این وظایف عبارتند از:

    1. فرهنگ سازمانی به کارکنان سازمانی هویتی سازمانی می‌بخشد: آنچه که سازمان‎های موفق را برجسته می‌سازد و آن‌آموزش‌ها را از دیگران متمایز می‌کند، توانایی آن‌آموزش‌ها در جذب، پرورش و نگهداری کارکنان بااستعداد و خلاق است و کارکنان نیز به نوبه خود وابستگی عمیقی نسبت به سازمان پیدا خواهند کرد.

  1. فرهنگ سازمانی تعهد گروهی را آسان می‌سازد: سازمان‎هایی که فرهنگ قوی و توانمند دارند، کارکنان نسبت به ارزش‌آموزش‌ها و اهداف سازمانی احساس تعهد و مسئولیت می‌کنند. منظور از تعهد سازمانی، پیوند و وابستگی روانی به سازمان است. که در آن احساس درگیر بودن شغلی، وفاداری و باور به ارزش‎های سازمانی جای دارد. تعهد سازمانی در سه مرحله دیده می‌شود:

    • مرحله پذیرش: در این مرحله فرد در سازمان نفوذ دیگران را بر خود می‌پذیرد.

    • مرحله همانند شدن: در این مرحله فرد با پذیرش نفوذ دیگران بر خود به یک رابطه خوشایند دست می‌یابد.

    • مرحله درونی کردن : فرد از تعلق به یک سازمان احساس سربلندی می‌کند که با ارزش‎های وی سازگار است.

  • هنگامی که تعهد سازمانی به مرحله نهایی خود برسد، سپس عضو سازمانی متعهد در شمار افرادی درمی‌آید که به آن اعتماد فراوان می‌شود و وی در راه محافظت و نگهداری سازمان تعلل نخواهد کرد.

      1. فرهنگ سازمانی ثبات نظام اجتماعی را ترغیب می‌کند: سازمان‎های توانمند، معروف به داشتن معیارهای سخت‌کاری و کنترل‎های دقیق هستند. برای نمونه کارکنان باید معیارهای نظافت و آراستگی را رعایت کنند و ضوابط انجام دادن وظیفه به طور مشخص تعیین شده است. بدین ترتیب فضای آکنده از تعهد و هیجان و سخت‌کوشی در سازمان به‎وجود می‌آید.

    1. فرهنگ سازمانی به شکل دادن رفتار کارکنان کمک می‌کند: سازمان یا فرهنگ قوی با کمک نمودن به اعضای خود برای پی بردن به محیط کار خود رفتار آنان را شکل می‌دهد. ‌بنابرین‏، سازمان‎های موفق زمینه‌ای را فراهم می‌آورند تا کارکنان برای آشنایی به تمام ابعاد سازمانی و مشکلات آن، شغل خود را از پایین‌ترین مرتبه آغاز کنند تا با اصول بنیادی کار آشنا شوند.

  1. فرهنگ سازمانی بر وظایف و نحوه‎ی عملکرد مدیریت تأثیر می‌گذارد: فرهنگ سازمانی با ایجاد محدودیت‎هایی برای مدیریت بیان می‌کند که مدیر چه کاری می‌تواند و چه کاری را نمی‌تواند انجام دهد. هر عمل مدیر باید مورد تأیید فرهنگ سازمان قرار گیرد. در غیر این‌صورت مطابق با ارزش‌آموزش‌ها نخواهد بود و از سوی اکثریت اعضای سازمان تأیید نخواهد شد. از آنجایی که وظیفه‎ی تصمیم‌گیری در تمام وظایف مدیریت از جمله برنامه‌ریزی؛ سازماندهی؛ تأمین نیروی انسانی و هدایت و کنترل جاری است، عامل فرهنگ سازمانی نقش عمده‌ای را در نحوه‎ی عملکرد مدیریت و نوع انجام دادن وظایف آن ایفا می‌کند. ‌بنابرین‏ فرهنگ قوی و مقتدر، تأثیر بسزایی در عمل تصمیم‌گیری مدیریت در تمام زمینه‌ها دارد.

فرهنگ سازمانی الگویی اساسی از مفروضات ،ارزش ها و باورهای اساسی است که روش صحیح تفکر و اقدام در خصوص مسائل و فرصتهایی که سازمان با آن مواجه می شود را مورد توجه قرار می‌دهد.

فرهنگ سازمانی شامل عناصر متعددی است که از عناصر شناختی نهفته همچون مفروضات ،ارزش ها و باورها تا عناصر آشکارتر همچون مصنوعات و الگوها،ارز شها ،عملیات و رفتارها را دربرمی گیرد (راشدی،۱۳۹۱ ).

تعریف مختلفی از فرهنگ سازمانی صورت پذیرفته است:

جورج گوردون فرهنگ سازمانی را به عنوان مجموعه ای از فرضیات و ارزش‌های سازمان می‌داند که به طور گسترده رعایت می شود و به الگوهای رفتاری خاصی منجر می شود .

رابینز در کتاب مدیریت خود،فرهنگ سازمانی را اینگونه تعریف نموده است: فرهنگ سازمانی شیوه انجام گرفتن امور را در سازمان برای کارکنان مشخص می‌کند،ادراکی یکسان از سازمان است که در همه اعضاء سازمان مشاهده می‌گردد و بیانگر مشخصات مشترک و ثابتی است که سازمان را از سایر سازمان‌ها متمایز می‌کند،به عبارت دیگر فرهنگ سازمانی ،هویت اجتماعی هر سازمان را مشخص می‌کند.

دنیسون فرهنگ سازمانی را نیروی قدرتمندی می‌داند که نحوه عمل کردن و چگونگی عملیات ها را تعیین می‌کند.

استیفن پی رابینز در ویرایش نهم کتاب رفتار سازمانی خود ‌در مورد فرهنگ سازمانی می نویسد:” فرهنگ سازمانی به سیستمی از مصادیق و خصوصیات اساسی (نوآوری و ریسک پذیری،توجه به جزئیات ،توجه به نتایج،توجه به افراد ،تیم مداری ،جاه طلبی و ثبات اطلاق می‌گردد که برای سازمان ارزش دارند و هر کدام از این خصوصیات بر روی طیفی از کم یا زیاد قرار می گیرند.اگر سازمان از منظر این هفت خصوصیت بررسی شود تصویر کاملی از احساسات و ادراکات مشترک که اعضاء ‌در مورد سازمان دارند به دست می‌آید.

کریس و آرجریس فرهنگ سازمانی را نظامی زنده می‌خواند و آن را در قالب رفتاری که مردم در عمل از خود آشکار می‌سازند،راهی که واقعا بر پایه آن می اندیشند و احساس می‌کنند و شیوه ای که واقعا با هم رفتار می‌کنند،تعریف می‌کند.

با نگاهی به تمامی تعاریف مختلف فرهنگ سازمانی در دو دهه گذشته توسط دانشمندان و صاحب‌نظران علم مدیریت مطرح شده،وجوه مشترک تمام تعاریف بیان شده عبارتند از : الگوی رفتاری غالب- سیستمی یا نظام مند بودن آن-مجموعه ای از ارزش‌ها و باورها و اعتقادات-مشترک بودن و مورد حمایت واقع شدن این هنجارها و ارزش‌ها توسط اعضای سازمان –فرهنگ سازمانی موجب تمایز سازمان‌ها از یکدیگر می‌شوند.

فرهنگ سازمانی بر تمام جنبه‌های سازمان تاثیر می‌گذارد. مطالعات و تحقیقات نشان می‌دهد که فرهنگ بر تدوین اهداف ،استراتژی ،رفتار فردی،عملکرد سازمانی ،انگیزش و رضایت شغلی،خلاقیت و نوآوری ،نحوه تصمیم گیری و میزان مشارکت کارکنان در امور،میزان فداکاری و تعهد،سخت کوشی و مانند آن تاثیر می‌گذارند.همچنین مطالعات نشان می‌دهد که شرکت‌های موفق دارای فرهنگ سازمانی قوی و مؤثر بوده اند. به طور کلی در سازمان پدیده ای به دور از نقش و اثر سازمانی وجود ندارد و به ویژه فرهنگ مدیران بر تدوین اهداف ،تعیین استراتژی ها و طراحی سازمانی بسیار مؤثر است (خردمند و فتاح ،۱۳۸۹).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-09-29] [ 05:16:00 ب.ظ ]




عقل وهوش منطقی به قدرت استدلال کمک می‌کنند؛ اما، توانایی پیش‌بینی پیامد تصمیم تنها از هوش عاطفی بر می‌آید. از طرف دیگر بر خلاف (IQ) که درسراسرزندگی یکسان باقی می‌ماند، توانمندی‌ها و مهارت‌های اساسی هوش عاطفی اکتسابی و آموختنی هستند (کوپر[۴۸]،۱۹۹۷، ترجمه عزیزی، ۱۳۷۷).

تقسیم‌بندی افراد بر اساس IQ و EQ از دیدگاه جک بلوک[۴۹]

جک بلوک، روان شناس دانشگاه کالیفرنیا معتقداست که افراد را بر حسب جنسیت، IQ و EQ می‌توان به چهار دسته تقسیم کرد:

مردانی با IQ بالا: این مردان از روی توانایی‌های گسترده عقلانی‌شان مورد شناسایی قرار می‌گیرند. چنین افرادی جاه‌طلب، منتقد. لجوج و دارای توانایی بالا در حل مسایل عقلانی می‌باشند. اما، به دلیل هوش عاطفی پایین، کمرو، فروتن و نازک نارنجی‌اند؛ از روابط جنسی خود رضایت ندارند و از نظر احساسی سرد و بی‌عاطفه‌اند.

مردانی با EQ بالا: چنین مردانی در روابط اجتماعی خود متعادل، شاد و سرزنده اند. ظرفیت بالایی برای تعهد و سرسپردگی برای مردم با اهداف خود دارند، مسئولیت‌پذیر، دلسوز و با ملاحظه‌اند و چنین افرادی با خود، دیگران و اجتماع احساس راحتی می‌کنند.

زنانی با IQ بالا: این زنان از اعتماد به نفس خوبی برخوردارند و در بیان موضوعات عقلانی و اندیشه‌های خود فصاحت کافی دارند و دارای علایق روشنفکرانه‌ی زیادی هستند. آن ها درون گرا، مستعد نگرانی، فکر و خیال و احساس گناه هستند، در ابراز خشم خود تأمل می‌کنند و معمولاً آن را غیر مستقیم ابراز می‌کنند.

زنانی با EQ بالا: این زنان دوست دارند احساساتشان را مستقیماً بیان کنند، راجع به خود مثبت فکر می‌کنند و مانند مردان هم گروه خود، اجتماعی و گروه گرا هستند، شاد و آسوده خیال‌اند و به ندرت احساس نگرانی و گناه می‌کنند.

شکی نیست که برخورداری از هوشبهر بالا به تنهایی برای حل مسأله پیچیده زندگی اجتماعی کافی نیست. به عقیده جک بلوک، فردی که از نظر هوشبهر، بالا؛ اما، فاقد هوش عاطفی کافی باشد، تقریباّ کاریکاتوری از یک آدم خردمند است و در قلمروی ذهن چیره دست؛ ولی، در دنیای شخصی خویش ضعیف است (به نقل از حاج زاده،۱۳۸۰).

۲-۱-۷ نقش وراثت و محیط در هوش عاطفی

برخلاف IQ یا هوش‌بهر که بیشتر تحت تأثیر عوامل وراثتی است و در طول زندگی فرد ثابت می‌ماند؛ هوش عاطفی احتمالاًّ بیشتر تحت تأثیر شرایط محیطی است. گلمن (۱۹۹۵) معتقد است که: «قابلیت‌های تشکیل‌دهنده هوش عاطفی، در مجموع توانایی‌های اکتسابی هستند؛ اما، از طرفی سنجش هوش عاطفی عملاً برخی از جنبه‌های شخصیت مانند خوش‌بینی و استقامت را در بر می‌گیرد. با توجه به اینکه در شکل‌گیری شخصیت، هر دو عامل وراثت و محیط نقش دارند؛ نمی‌توان، نظر گلمن را درباره‌ اکتسابی بودن هوش عاطفی تأیید کرد به طور کلی در حال حاضر ‌در مورد اینکه هوش عاطفی یک استعداد ارثی و یا مجموعه‌ای از توانایی‌ها، قابلیت‌ها و مهارت‌های اکتسابی است اتفاق نظر وجود ندارد.

به نظر می‌رسد این امکان وجود دارد که شخص با هوش عاطفی زیادی متولد شود؛ اما، در آغاز کودکی این توانمندی به گونه‌ای آسیب ببیند و منجر به کاهش هوش عاطفی شود. همچنین ممکن است کودکی با هوش عاطفی کم متولد شود؛ اما، با الگوی پرورش صحیح، هوش عاطفی وی افزایش یابد. امکان آسیب‌پذیری هوش عاطفی بالا، بسیار بیشتر از پرورش و رشد هوش عاطفی کم است. به عبارتی دیگر؛ هوش عاطفی، تابع این اصل کلی است که نابود کردن همیشه آسان‌تر از پرورش دادن است (به نقل از حاج‌زاده،۱۳۸۰).

۲-۱-۸ ویژگی‌های افراد باهوش عاطفی بالا و پایین

در زیر فهرستی از ویژگی‌های افراد با هوش عاطفی بالا و پائین آورده شده است (خورخه چرباسک[۵۰] ؛ مترجم اصفهانی، ۱۳۹۲)

الف) یک شخص با هوش عاطفی بالا: احساسات خود را واضح و مستقیم و در غالب سه کلمه بیان می‌کند و جمله را با من احساس می‌کنم … آغاز می‌کند؛ از ابراز کردن احساسات خود نمی‌ترسد؛ استرس و نگرانی او را از حرکت و فعالیت باز نمی‌دارد.

• به طور عاطفی ترمیم پذیر است.

• تحت کنترل هیجانات منفی مانند: ترس، نگرانی، گناه، شرم، خجالت، ناامیدی، ضعف، وابستگی و دلسردی قرار نمی‌گیرد.

• قادر به خواندن ارتباطات غیرکلامی است. اجازه می‌دهد که احساساتش او را در سراسر زندگی راهنمایی کنند.

• احساسات خود را با دلیل و منطق و واقعیت منطبق می‌کند. درباره عواطف به راحتی سخن می‌گوید ؛ قادر به تشخیص عواطف چندگانه همزمان است.

• مستقل است و دارای اعتماد به نفس و استقلال اخلاقی است. به طور ذاتی و درونی دارای انگیزه است.
• به وسیله قدرت، ثروت، مقام، شهرت و یا تأیید برانگیخته می‌شود؛ خوش بین است؛ شکست و ناتوانی را درونی نمی‌کند؛ به احساسات دیگران علاقمند است.

ب) یک شخص با هوش عاطفی پایین:

• مسئولیت احساسات خود را نمی‌پذیرد، بلکه دیگران را برای آن سرزنش می‌کند. غالبا ً جمله خود را با «من فکر می‌کنم شما. . » آغاز می‌کند. قادر نیست جمله خود را با « من احساس می‌کنم. . . . . . . . » آغاز نماید.

• دیگران را گناهکار می‌داند. نمی‌تواند دلیل احساسات خود را بیان کند و یا بدون مقصر دانستن دیگران احساس خود را بیان کند.

• ‌در مورد احساسات خود دروغ می‌گوید و یا اطلاعاتی ‌در مورد احساسات خود به دیگران نمی‌دهد (عواطف نادرست).

• ‌در مورد احساسات خود یا اغراق می‌کند و یا آن ها را کوچک می‌شمارد.

• فاقد تمامیت و یک احساس درونی است.

• از دیگران کینه به دل می‌گیرد و آن ها را نمی‌بخشد.

• بجای اینکه احساسات خود را بیان کند، خارج از احساساتش عمل می‌کند.

• نمی‌گوید که چه زمانی به کمک شما نیاز دارد و می‌خواهد در کنارش باشید. اجازه می‌دهد که احساسات بر روی هم انباشته شوند، سپس منفجر می‌شود و یا نسبت به چیزهایی که کمترین اهمیت را دارد، شدیداً ً واکنش نشان می‌دهد.

• حمله می‌کند، مقصر می‌داند، دستور می‌دهد، انتقاد می‌کند، حرف دیگران را قطع می‌کند، سخنرانی می‌کند، نصیحت می‌کند، رد می‌کند و ‌در مورد دیگران قضاوت می‌کند.

• نقش بازی می‌کند.

• صراحت ندارد و یا طفره می‌رود.

• نسبت به عواطف و احساسات دیگران حساس نیست.

• همدلی و همدردی نمی‌کند.

• سخت و غیر قابل انعطاف است و به قوانین و ساختارها نیاز دارد تا در او ایجاد امنیت کنند.

• از نظر احساسی در دسترس دیگران نیست و به سختی می‌توان صمیمیت عاطفی با او برقرار کرد.

• قبل از اینکه دست به عملی بزند، به احساسات دیگران توجه نمی‌کند.

• قبل از اینکه کاری را انجام دهد، احساسات آینده خود را در نظر نمی‌گیرد.

• بی‌اعتبار است و حالت تدافعی دارد.

• در پذیرش اشتباه، بیان کردن پشیمانی و یا عذر خواستن، سخت و غیر قابل انعطاف است. از مسئولیت اجتناب می‌کند.

• بدبین است و غالبا ً بر این اعتقاد است که جهان نادرست و بی انصاف است.

• در برابر آنچه عقل سلیم با آن موافق است، مقاومت می‌کند.

• از پیوستن به دیگران اجتناب می‌کند و به دنبال جانشین کردن روابط با هر چیزی از حیوانات دست آموز و گیاهان تا شخصیت‌های خیالی است. به طور غیر قابل انعطافی بر عقاید خود پافشاری می‌کند، چرا که در برابر حقایق جدید احساس ناامنی می‌کند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:16:00 ب.ظ ]




با انجام آزمون‌های تفکر خلاق ،‌در مورد برخی از پریشان شخصیت های[۵۳] رو به بهبودی ،تأیید شد که روان نژند ها و روان پریش ها ،مایلند به جای ابراز آفرینشگری مانع از بروز آن شوند. ( نلر،۱۳۷۹،ص۳۳)

فروید معتقد است که فکر تازه به سبب برخورد به تضاد ایجاد می شود و این همان مکانیسم دفاعی است .در واقع خلاقیت نیز نوعی رفتار دفاعی است . یعنی فعالیت های هنری و عملی عبارت از تمایلات ارضا نشده است که به شکل هدف عالی تر در آمده اند .پس فرد برای ارضا سائقه های خاصی دست به خلاقیت می زند تا تعادلی را که آن سائقه به هم زده دوباره برگرداند. (حسینی ،۱۳۷۸ ،ص۳۶)

زیگموند فروید

از نظر فروید ،شخص همان گونه که به خوردن و خوابیدن نیاز دارد ، برای ارضای سائقه های معینی دست به آفرینشگری می زند. او کاوش می‌کند، به حل مسائل می پردازد و خلاقانه فکر می‌کند تا به حالت تعادلی باز گردد که سائقه آن را به هم زده است . ‌بنابرین‏ آفرینشگری وسیله ای برای کاهش تنش[۵۴] است.

روان کاوی جدید

دیدگاه فروید ‌در مورد آفرینشگری به ویژه به وسیله نئو فروید گرایان[۵۵] تغییر یافته است سهم عمد ه ایشان در روان کاوی ، این اصل است که آفرینشگری محصول ذهن نیمه آگاه است ،تفاوت ذهن نیمه آگاه با ناخوداگاه در این می‌باشد که هنگامی که (خود) در راحتی است ،ذهن نیمه آگاه برای یادآوری باز است .

تفکر خلاق هنگامی بروز می‌کند که (خود) به طور اختیاری و موقت از برخی از نواحی نیمه آگاه عقب نشینی می‌کند تا بعداً آن را به گونه ای مؤثر کنترل کند . آفرینشگری ،بازگشتی است که به مصلحت و اختیار (خود) صورت می پذیرد و ‌آفرینش‌گر کسی است که می‌تواند نسبت به دیگران ، با آزادی بیشتری از ذهن نیمه آگاه بهره برداری کند .(نلر،۱۳۷۹،ص۳۶)

روان کاوان جدید معتقدند بسیاری از اوقات افراد خلاق از قضاوت دیگران در رابطه با اثرشان در اضطرابند و چون وجود خویش را به واسطه اثرشان می دانند نیازمند عرضه و پذیرفته شدن آن ها هستند. (حسینی، ۱۳۷۸،ص۳۶)

ای جی اسکاکتل[۵۶]

در برابر دیدگاه روان کاوی که آفرینشگری را ابراز سائقه های درونی می‌داند اسکاکتل عقیده دارد که آفرینشگری ،حاصل پذیرا[۵۷] بودن نسبت به دنیای بیرون بوده و ‌بنابرین‏ نتیجه ی قدرت پذیرش بیشتری برای تجربه است .به گفته اسکاکتل ،بشر نیازمند آن است که خلاق باشد ،نه به دلیل ارضای سائقه های خود بلکه ‌به این دلیل که نیاز دارد با دنیای اطراف خود رابطه برقرار کند.(نلر،۱۳۷۹) برای رضایت بخش بودن این کار ،بایستی از مفاهیم خود مداری فرار کند تا دنیا را از نو ببیند.

انسان گرایی (( کارل راجرز))

به اعتقاد راجرز ،آفرینشگری نوعی خودشکوفایی[۵۸] و انگیزه ی آن خود فرهیختگی است . وی می‌گوید :آفرینشگری عبارت است از تمایل به ابراز و فعال کردن تمامی استعدادهای موجود زنده ،به حدی که چنین فعالیتی موجود زنده و یا خود را تعالی می بخشد .(نلر ،۱۳۷۹،ص۴۲)

راجرز اصطلاح آفرینشگری را یکی به معنای محدود و دیگری به معنای وسیع عنوان می‌کند ، در معنای محدود آفرینشگری به معنی نوع معینی از رفتار است که با ویژگی هایی مانند شهود[۵۹] و خود جوشی[۶۰] مشخص شده ، به اضافه ی کارهای هنری و فکری که نتیجه و محصول این رفتار است .

در معنای وسیع آفرینشگری به معنی چیزی فرا گیرنده تر یعنی تمایل به خود شکوفایی است . در این معنا، شخص تا آن اندازه خلاق است که می‌تواند به عنوان یک انسان نیروهای بالقوه ی خود را به فعل در آورد . (نلر ،۱۳۷۹،ص۴۲)

انسان گرایان تأکید خاصی بر ارتباط خلاقیت با سلامت روانی ، خود شکوفایی و کمال انسان دارند . راجرز برای تحقق خلاقیت سه شرط اصلی را دارای اهمیت می‌داند:

۱) باز بودن به تجربه و انعطاف در برابر پندارها ، باورها ، ادراک ها و فرضیه‌ها.

۲)ارزیابی درونی اساس ارزشیابی فرد خلاق در درون خودش است هرچند نیز به نظریات دیگران توجه دارد.

۳)قدرت بازی با عناصر و مفاهیم ، قرار دادن ماهرانه عناصر در کنار ناممکن ها ،طراحی فرضیه های نامعقول ، بیان مسائل خنده دار و انواع بازی ها که منجر به نوآوری می‌کند. (حسینی ،۱۳۷۸،ص۴۵)

انسان گرایان اهمیت مطلقی که به نقش فردی انسان می‌دهند ،نظریه آن ها را تا حدی خدشه دار می‌سازد آن ها معتقدند توانایی بالقوه خلاق در همه ی انسان ها نهفته و جامعه باید با دادن آزادی به افراد امکان تجربه و عمل را بدهد تا خلاقیت در آن ها شکوفا گردد.

در مسیر ،هر گونه محدودیت یا ارزیابی که توسط محیط اعمال می شود مانعی بر سر راه خلاقیت است اما اگر به همه ی افراد آزادی مطلق داده شود تنها به واسطه ی همین عامل همه به خلاقیت دست می‌یابند.

آیا برای تحقق خلاقیت نیاز به عوامل دیگر اجتماعی نیست؟

آیا آزادی مطلقی که انسان گرایان از آن یاد می‌کنند همیشه می‌تواند سازنده باشد ؟

آزادی مطلق بسیاری از مواقع ممکن است منجر به اثرات منفی شده و انسان و جامعه را به ضد ارزش ها بکشاند ،باید توجه داشت برای این که افراد جامعه توانایی‌های بالقوه خویش را به بهترین نحو پرورش دهند،لازم است جامعه ی سالمی مبنی بر ارزش های انسانی وجود داشته باشد . در این راستا باید آزادی عمل داشته باشند تا به تکامل وخلاقیت واقعی دست یابند. انسان گرایان به جایگاه اجتماعی خلاقیت توجهی ندارند،اما چه بسا جوامع پویا و سازنده ای که محرکی برای فعالیت افراد کم تلاش باشد تا بتواند از خلاقیت خویش بهره برداری نمایند.

مکتب روان سنجی

این مکتب به خلاقیت از زاویه آزمون ها می نگرد و تلاش می‌کند با مقیاس های کمی، خلاقیت را در افراد اندازه گیری کند . از پیش روان مهم این مکتب گیلفورد است ، او خلاقیت را عبارت از تفکر واگرا (یک جستجوی ذهنی که به دنبال تمام راه حل های ممکن برای یک مسئله است ) می‌داند.

وا کاوی عوامل[۶۱] گیلفورد[۶۲]

گیلفورد از پیشگام ترین و منتفذترین روان شناسی است که سعی کرد آفرینشگری را اندازه گیری کند.

به نظر وی ذهن باهوش در برگیرنده ۱۲۰ عامل و یا توانایی مختلف می‌باشد.

توانایی‌های ذهن:

توانایی‌های ذهن

توانایی حافظه

توانایی فکری

توانایی شناختی

توانایی تولیدی

توانایی سنجشی

توانایی همگرا

توانایی واگرا

توانایی همگرا[۶۳] را به کارگیری تفکری گویند که به سوی پاسخی قراردادی یا معین حرکت می‌کند.

توانایی واگرا[۶۴] از طریق تفکری انجام می شود که به سوی پاسخی نامشخص ،جهت ها ی گوناگون را می پوید.

‌بنابرین‏ می توان نتیجه گرفت که تفکر همگرا هنگامی به کار می‌آید که راه حل استاندارد و شناحته شده ای برای متفکر وجود دارد و راه یابی را می توان در مراحل معینی تضمین کرد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:16:00 ب.ظ ]




گاهی اوقات روادید بر مبنای موافقتنامه بین ‌دولت‌های‌ دوست لغو می‌گردد. این امر مبین آن است که اجازه صریح یا ضمنی برای ورود به سرزمین یک دولت ضروری است.[۷۹]

به طور کلی امروزه از دید قواعد عرفی حقوق بین الملل ‌در مورد پذیرش بیگانگان باید گفت که دولت‌ها حق ندارند در شرایط عادی و صلح و آرامش از ورود اتباع یک کشور خاص به کشور خود جلوگیری کرده و یا از دادن روادید به دلیل رنگ پوست یا اعتقادات مذهبی امتناع کنند و چنانچه دولتی به دلایل امنیتی، بهداشتی یا نظم عمومی ورود گروه خاصی از اتباع یک کشور را به سرزمین خود ممنوع کند، باید دلایل این خودداری را به دولت متبوع آن ها اعلام نماید. اصولاً دولت ها ‌در مورد صدور روادید ورود به کشور خود ‌بر اساس عمل متقابل رفتار می‌کنند.[۸۰]

به هر حال بیگانه ای که در کشوری پذیرفته می شود، چنانچه شرایط دولت پذیرنده را مراعات ننماید دولت مذبور می‌تواند وی را اخراج کند.[۸۱]

گفتار چهارم: اطفال بیگانه از نظر کنوانسیون حقوق کودک

طفل یا صغیر در اصطلاح حقوق به کسی گفته می شود که از نظر سن به نمو جسمی و روحی لازم برای زندگی اجتماعی نرسیده باشد.[۸۲] البته در حقوق داخلی کشورها سن معینی برای طفل در نظر گرفته می شود که نشان دهنده رشد جسمی و روحی است. از نظر کنوانسیون حقوق کودک، منظور از طفل فرد زیر سن ۱۸ سال است مگر اینکه سن بلوغ طبق قانون قابل اجرای داخلی کمتر تشخیص داده شود.[۸۳]

‌بنابرین‏ طبق این کنوانسیون تشخیص اینکه طفل کیست؟ نسبت به قوانین داخلی هر کشور متفاوت خواهد بود. باید توجه داشت دربعضی کشورها، طفل شخصی است که از نظر سنی پایین تر از معیار مشخص شده در کنوانسیون حقوق کودک است و این مسأله خود، موجب نادیده گرفتن حقوق طفل خواهد شد.

در کنوانسیون مذکور اصطلاح طفل به کار برده شده است، ولی در دیگر اسناد سازمان ملل متحد که ناظر به اطفال بزهکار می‌باشد اصطلاح نوجوان جایگزین گردید. درهنگام تعریف، مقرر شده است: «نوجوان، کودک یا فرد جوانی است که در نظام حقوقی خاص، ممکن است به علت ارتکاب جرم، به نحوی با او رفتار شود که متفاوت با نحوه رفتار بزرگسالان باشد».[۸۴]

در کنوانسیون حقوق کودک سن طفل، زیر ۱۸ سال تبیین شده ولی چون منوط به حقوق داخلی در این زمینه شده است ‌بنابرین‏ باید معیارهای مناسب ملی در نظر گرفته شود و منافع اطفال نیز لحاظ گردد. در ماده ۲ کنوانسیون حقوق کودک راجع به ممنوعیت تبعیض اینگونه اشاره شده است:

    1. حکومت های عضو این پیمان، برای هر کودکی که در قلمرو آن ها‌ است، بدون تبعیض و یا فرق گذاری و بدور از هر گونه وابستگی به نژاد، رنگ پوست، منشأ اجتماعی و قومی و یا ملی، میزان دارایی، معلولیت، وضعیت سرپرست و یا والدین و هر موقعیت دیگری که کودک در آن است، اجرای حقوق مندرج در این پیمان نامه را تضمین می‌کنند.

  1. حکومت های عضو این پیمان، تمام اقدامات لازم را انجام می‌دهند تا این اطمینان کامل را به وجود آورند که هر کودکی از همه اشکال تبعیض و فرق گذاری درامان است و به خاطر ابراز عقیده و جهان بینی و فعالیت های والدین یا سرپرست یا اقوام خودش مجازات نمی شود.

همچنین درماده ۲۲ این کنوانسیون راجع به حقوق کودک پناهنده ذکر شده است که:

۱_حکومت های امضاء کننده این پیمان نامه، با انجام اقدام های مناسب، حقوق کودکی را که از نظر قوانین داخلی و یا بین‌المللی پناهنده شناخته شده است، تضمین می‌کنند. این حقوق شامل کمکهای انسانی و در جهت احقاق همه حقوق مندرج در این پمان نامه و همینطور دیگر پیمانهای منطقه ای و بین‌المللی است که بر پایه ی تأمین حقوق بشر و حقوق کودک استوار هستند صرف نظر از این که کودک تنها با والدین یا همراه دیگری باشد.

۲_برای این منظور، حکومت های امضا کننده این پیمان نامه، نهایت تلاش خود را می‌کنند تا ازطریق همکاری با سازمان ملل متحد و یا تشکیلات وابسته به آن و همچنین با کمک دیگر سازمان‌های مسئوول منطقه ای و یا فرا منطقه ای که در زمینه حمایت کودک درارتباط با سازمان ملل هستند، با تمام نیرو کودک پناهنده را نگهداری کرده و یاری رسانند تا والدین و یا افراد فامیل خود را پیدا نموده و به آن ها ملحق شود. در صورتی که افراد مذبور پیدا نشوند، آن کودک مانند بقیه کودکان شامل قانون مربوطه به محرومیت موقت یا دایم از آغوش خانواده می شود.( ماده ۲۰ بند ۱)

گفتار پنجم: نگاهی به اسناد بین‌المللی متفرقه در زمینه حقوق بشری بیگانگان

علاوه بر ‌میثاق‌های بین‌المللی حقوق بشر، کنوانسیون ها، و مقاوله نامه های دیگری نیز در زمینه ی حقوق بشر وجود دارد با این ویژگی که ‌در مورد اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق ها، قانون گذار بین‌المللی در مقام ارائه ی نظریه ای جامع و منسجم درباره ی حقوق بشر است. در صورتی که کنوانسیون ها و مقاوله نامه های بین‌المللی دیگر، هر کدام موضوع خاصی از حقوق بشر را تشکیل می‌دهند. مانند مقاوله نامه های بین‌المللی الغای کلیه ی اشکال تبعیض نژادی۱۹۶۵، مقاوله منع ومجازات علیه جنایت تبعیض نژادی (آپارتاید)۱۹۷۳، مقاوله نامه رفع تبعیض از زنان۱۹۶۷٫ کنوانسیون ژنو ۱۹۵۱ و…

در قرن حاضر دو عامل بیشتر در توسعه و گسترش پناهندگی نقش داشته است، یکی وقوع جنگ های جهانی و دیگری ظهور و افول ابر قدرت شرق، بعد از جنگ دوم جهانی وجود امواج گسترده پناهندگان تهدید بالقوه برای صلح بین‌المللی محسوب شد. بدین منظور کنوانسیون ۱۹۵۱ ژنو برای حقوق پناهندگان تصویب شد.

کنوانسیون ۱۹۵۱ ژنو تعریف جامع و فراگیری از پناهنده ارائه داده است. در قسمتی از ماده مذکور، پناهنده به شخصی اطلاق شده که به علت ترس موجه از اینکه به علل مربوط به نژاد یا مذهب یا ملیت یا عضویت در بعضی از گروه ها یا داشتن عقاید سیاسی تحت شکنجه قرار گیرد، در خارج از کشور محل سکونت عادی خود به سر می‌برد و نمی تواند_یا به علت ترس مذکور نمی خواهد_ خود را تحت حمایت آن کشور قرار دهد. یا در صورتی که فاقد تابعیت است و پس از چنین حوادثی در خارج از کشور محل سکونت دائمی خود به سر می‌برد نمیتواند_ یا به علت ترس مذکور نمی خواهد_ به آن کشور بازگردد.

این کنوانسیون افرادی را از شمول مقررات خود استثناء ‌کرده‌است؛ از جمله:

الف- افرادی که مرتکب جنایتی علیه صلح یا جنایت جنگی شده باشند.

ب- افرادی که پیش از آنکه در کشور پناهنده به عنوان پناهنده پذیرفته شوند در خارج از آن مرتکب جنایت عمده ای شده باشند که مشمول مجازات عمومی می‌باشد.

ج- افرادی که مرتکب اعمالی که مغایر با مقاصد اصول ملل متحد است شده باشند.[۸۵]

گذشته از ابهاماتی که در این کنوانسیون وجود دارد و مفاهیم اساسی آن خوب تعریف نشده و ‌در مورد تعیین وضعیت پناهندگی و پذیرش پناهندگان هیچ ماده ای ندارد، مشکلی که وجود دارد این است که با توجه ‌به این که اکنون چهار دهه از تصویب آن می گذرد و جهان دچار تغییر و تحول شده ولی این کنوانسیون و پروتکل آن همچنان دست نخورده و به عنوان تنها سند بین‌المللی در حقوق پناهندگان باقی مانده است. البته کنوانسیون دیگری در سال ۱۹۶۷ یعنی هم زمان با تصویب پروتکل الحاقی به کنوانسیون ۱۹۵۱ مربوط به وضع پناهندگان سرزمینی به تصویب رسید.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:16:00 ب.ظ ]




والدینی که از سبک اقتدار منطقی استفاده می‌کنند به فرزندان خود می آموزند که درگیری و اختلاف نظر با در نظر گرفتن نقطه نظر فرد دیگر و در چارچوب گفتگو، به طور مؤثر حل خواهد شد. آن ها متناسب با سن فرزندانشان به آن ها مسئولیت می‌دهند و برای رسیدن فرزندان به حداکثر سطح رشدی لازم برای دستیابی به یک فردیت مطمئن و مستقل، ساختار لازم را فراهم می آورند(زیگلمن،۱۹۹۹).

والدین مستبد: این والدین قوانین را به طور انعطاف ناپذیری تحمیل می‌کنند. از نظر تربیتی خشن و تنبیه گرند. با رفتار بد مقابله می‌کنند و کودک بدرفتار را تنبیه می‌کنند. ابراز محبت و صمیمیت آن ها نسبت به کودکان در سطح پایین است. آن ها امیال کودکان را در ‌نظر نمی گیرند و عقایدشان را جویا نمی شوند. کودکان دارای چنین والدین ثبات روحی و فکری ندارند و خویشتن را بدبخت می پندارند. آن ها زود ناراحت می‌شوند و در برابر فشارهای روانی آسیب پذیرند.

والدین مستبد از نظر درخواست کنندگی و دستوردادن در سطح بالایی هستند اما پاسخ دهنده نیستند. آن ها قدرت مدار و واضع قانون هستند و انتظار دارند دستوراتشان بدون توضیح دادن اطاعت شود. همچنین آن ها محیط های ساختار یافته با قواعد واضح فراهم نمی کنند(زیگلمن،۱۹۹۹).

والدین سهل گیر : این والدین نسبت به آموزش رفتارهای اجتماعی سهل انگار هستند. نظم و ترتیب و قانون کلی در این نوع خانواده حاکم است و پایبندی اعضا به قوانین و آداب و رسوم اجتماعی بسیار کم است. هر کس هر کاری که بخواهد می‌تواند انجام دهد. فرزندان در چنین خانواده هایی دارای استقلال فکری وعملی هستند و به سبب هرج و مرج،نوعی تزلزل روحی در این گونه خانواده ها به چشم می‌خورد.
این تزلزل باعث بی بند و باری کودکان شده و سبب می شود آنان نسبت به زندگی احساس مسئولیت نکنند. همچنین از ویژگی های فرزندان رشدیافته در چنین خانواده هایی می توان گفت آن ها در مقابل بزگسالان مقاوم و لجوج هستند. آن ها دارای اتکای به نفس پایینی هستند، زود خشمگین و زود خوشحال می‌شوند، تکانشی و پرخاشگراند و در مقابله با فشارهای روانی دچار مشکل می‌شوند (زیگلمن،۱۹۹۹).

والدین مسامحه گر یا بی اعتنا ( بی کفایت یا طرد کننده):

والدینی که کنترل پایین و پذیرش پایین را ترکیب می‌کنند، نسبتا در پرورش کودکانشان غیرمداخله گر هستند. به نظر می‌رسد آن ها از فرزندانشان مواظبت نمی کنند و ممکن است آن ها را طرد کنند. به عبارت دیگر آن ها به گونه ای غرق در مشکلات خود شده اند که نمی توانند نیروی کافی برای برقراری و اجرای قوانین اجتماعی انجام دهند (زیگلمن،۱۹۹۹).

والدین بی توجه ،هم کم توقع و هم طردکننده هستند. فرزندان آن ها یعنی کودکانی که محبت یا پذیرش ناچیزی از جانب والدین خود تجربه کرده‌اند و همزمان انضباط کم یا نظارت ناهماهنگ والدین ‌در مورد آن ها اعمال شده است، در سال های بعدی مشکلات سازگاری نشان می‌دهند; به ویژه زمانی که تنبیه بدنی روی آن ها اعمال شده باشد. وقتی کودکان تنبیه بدنی تجربه می‌کنند، می آموزند که استفاده از خشونت روش مناسبی برای حل درگیری و اختلافات است. در نتیجه تمایل پیدا می‌کنند از چنین روشی برای حل درگیری و اختلافات استفاده کنند. از همین رو کودکانی که تنبیه جدی شده اند در خطر ابتلا به مشکلات رفتاری قرار دارند و به آزار و اذیت دیگران می پردازند (زیگلمن،۱۹۹۹).

با اندکی تأمل متوجه می‌شویم دیدگاه زیگلمن با دیدگاه شیفر تفاوت چندانی ندارد و تفاوت بیشتر در الفاظ است. در واقع باید گفت دیدگاه ارائه شده از سوی شیفر علی‌رغم گذشت سالیان زیاد همچنان ثابت باقی مانده است، زیرا والدین مقتدر زیگلمن همان والدین گرم و کنترل کننده شیفر، والدین مستبد زیگلمن همان والدین سرد و کنترل کننده شیفر، والدین سهل گیر زیگلمن همان والدین گرم و آزاد گذارنده شیفر و والدین مسامحه گر زیگلمن همان خانواده سرد و آزاد گذارنده شیفر می‌باشد.درپژوهشی توسط لطف آبادی(۱۳۸۱)،درمورد چگونگی فرزندپروری درایران صورت گرفته،تقسیم بندی نسبتاجدیدی ازسبک های فرزندپروری که با ویژگی های ملی ایران همخوانی بیشتری داردبه عمل آمده است.در این مطالعات که به عنوان وضعیت ونگرش ومسائل نوجوانان سراسر ایران روی یک نمونه بسیار وسیع ۷۵هزارنفری صورت گرفته و موضعات مختلفی را شامل می شود،پنج نوع خانواده به شرح زیرازیکدیگر تفکیک شده اند:

خانواده بی تفاوت ،خانواده مستبد،خانواده آشفته،خانواده منسجم وصمیمی و خانواده پاسخگو.فرزندان آن ها برحسب آن که متعلق به کدام دسته ازاین خانواده هاباشند،نگرش ویژه ای نسبت به والدین خودابراز داشته اند.

۱-خانواده های منسجم وصمیمی:وجود ارتباط نزدیک بین اعضا،فراهم آوردن محیط گرم وصمیمی درخانه ،وجود انتظار از یکدیگراز نظردریافت صمیمیت ومحبت ورفتارهای موردقبول،وجوداعتماد بین اعضای خانواده ها وحل مشکلات خانواده هاازطریق گفتگوهای آرام وصمیمانه.

۲-خانواده پاسخ گو:وجودقدرت وابهت احترام برانگیزه درپدرومادربه کارهای فرزندان وشرکت دادن فرزندان درتصمیم گیری ها و واگذاری فرصت های تصمیم گیری شخصی به فرزندان،ودرک وضعیت فرزندان وپاسخ گویی به نیازهای آنان

۳-خانواده بی تفاوت:بی توجهی اعضاءخانواده به یکدیگر وحمایت نکردن ‌از فرزندان،عملکردداخواه هریک از اعضای خانواده،رها شدگی هریک ازاعضای خانواده به حال خود،عدم دخالت پدر و مادر در کارها و رفتارفرزندانشان،فقدان انتظارازفرزند،علاقه اندک پدرومادربه مسائل زندگی فرزندان ودل مشغولی هریک از اعضای خانواده به مسائل خود.

۴-خانواده مستبد:زورگیری بزرگترها از کوچیکترها درخانواده،انتقال محبت اندک وفشارفراوان به فرزندان انتظاربیش از حدازفرزندان،تعین مقررات دشواربرای فرزندان بدون توجه به نیازهای آنان،انتظاراطاعت بی چون وچرا از فرزندان،محدود کردن آزادی های طبیعی فرزندان ‌و فقدان اجازه بده-بستان ‌و گفتگوی متقابل بین والدین با فرزندانشان

۵-خانواده آشفته:ناآرامی درفضای خانواده بین پدر ومادر،وجود اختلاف ودرگیری بین والدین و فرزندان، وجودتنبیه بدنی وکتک کاری درخانواده،وجودتنبیه کلامی واهانت به فرزندان درخانواده ‌و فقدان احترام وروابط دوستانه درخانواده.

رابطه نگرش مذهبی باتاب آوری:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:16:00 ب.ظ ]