۲) نداشتن سرپرست ‌و جدایی پدر ومادرازیکدیگر.

۳) نابهنجاریهای خانوادگی و وجود اختلاف بین پدر و مادر.

۴) سخت گیری پدرومادروبدرفتاری آنان با فرزندان خود.

۵) ظلم وستم ناپدری و یا نامادری.

ازدیگرعلل پیدایش بزهکاری می توان طردشدن وعدم مراقبت ‌و محرومیت ازمهرومحبت والدین که باعث احساس ناامنی واضطراب ،تصویرمنفی ازخویش کینه، توزی ‌و گوشه گیری وکندی رشداخلاقی فرزندان شده است.همچنین حمایت افراطی ‌از فرزندان ‌نیز توسطوالدین که باعث اتکای شدید به دیگران ،عدم استقلال شخصی ،احساس کم ارزشی ،تصویرمنفی ازخویش وکندی رشد عقلانی فرزندان شده است.دیگر می توان توقعات بیش ازحد وغیرمعقول والدین از فرزندان که موجب کشمکش های درونی ،احساس گناه وستیزه جویی فرزندان گردیده است.

لوی ‌در زمینه پیدایش علل بزهکاری به دورفتارمتعارض والدین دربرخوردبا فرزندان اشاره ‌کرده‌است: یکی طرد ومحروم ساختن فرزندان ازمهرومحبت خویش و دیگرحمایت افراطی بصورتی که کنترلی برپرخاشگریها وتمایلات فرزندان خود ندارد.

علل و عوامل کلی بزهکاری

    • نا ایمنی عاطفی

    • انحراف های اجتماعی

    • عقب ماندگی عاطفی

    • کشمکش های فرهنگی

    • انحراف عاطفی

      • کمبودهای امکانات عادی برای اظهار غریزه های اساسی

  • نارسایی های اجتماعی

باید توجه داشت که تأثیر عوامل نام برده همیشه ‌و درباره همه بزهکاران یکسان نیست بلکه تأثیر آن ها بر حسب افراد مختلف فرق می‌کند.یک نوجوان بزهکار باید ازشریک جرمش جدا درنظرگرفته شود.زندگی اودرخانه،مسائل ومشکلاتش درمدرسه،روابطش با پدرومادر،تصویر ونقشی که از وجود خود در ذهن دارد ودرنهایت شخصیتش باید به دقت آشکار شود ومورد تشخیص وارزیابی دقیق قرار گیرد.

عوامل مؤثر در بزهکاری

۱) عوامل اجتماعی

اوضاع واحوال محیط اجتماعی که بزهکاردرآن زندگی می‌کند مانند تراکم جمعیت،افکارعمومی،اعتقادات مذهبی،چگونگی زیربنای خانوادگی،تولیدات صنعتی،اعتیاد،وضع اقتصادی وسیاسی وحتی سیستم تدوین قوانین مدنی ‌و کیفری.

۲) عامل اقتصادی

فقر گاهی عامل بزهکاری است ولی نمی توان آن را تنها عامل دانست. سوترلندولاک بعد از مطالعه حدود ۱۰۰۰۰نفر زاغه نشین اعلام داشتند که فقروبی چیزی به تنها یی عامل به وجود آورنده بزهکاری نیست وعوامل دیگری هم درپیدایش بزهکاری مؤثر است.نبودن شغل مناسب وفصلی بودن کار دربسیاری ازمنطقه ها، مرتب تغییر شغل

دادن برا ی پیدا شدن شغل مناسب به شهرهای دیگر مهاجرت کردن،جدابودن ازخانواده،زن وفرزند همه این ها باعث می شود افراد برای تأمین زندگی خود در فصیقه باشند و گاهی مرتکب بزه شوند.

۳) روابط والدین ‌و نوجوان

همان گونه که قبلاً نیزذکرشد نوجوانی دوره تحول وتغییرودوران ناسازگاری واضطراب است.محدودی از بزرگسالان با نوجوانان احساس همدلی می‌کنند وآنها را درک می نمایند.غالباً بزرگسالان برسرهرمسئله ای بدون اینکه نوجوان را توجیه کنند با آن ها مخالفت می‌کنند وروح نابسامان نوجوان را به سرکشی وامی دارند.روابط مناسب بین والدین ‌و نوجوان می‌تواند کمک زیادی به نوجوان کند.اگر والدین نقش خود را درخانواده حفظ کنند وبه دلیل مشغله های شغلی نقش خود راکم رنگ نکنند نوجوان می‌تواند از آن ها کمک دریافت کند.اگر والدین درمحیط خانواده با هم یک جوسالم وصمیمی را ایجاد کنند فرزندان احساس دلگرمی بیشتری می‌کنند ونسبت به آن ها اعتماد بیشتری به دست می آورند وخود را با آن ها همانند می‌کند ومسلماً این والدین

الگوهای مناسبی برای فرزندان خود هستند ووالینی که به دلایل مختلف بیشترین وقت خود را در بیرون از منزل می گذرانند از فرزندان خود غافل بوده ونقش پدری و مادری خود رابسیار کمرنگ جلوه می‌کنند.

۴) نقش دوستان و همسالان در بزهکاری

از اظهارات بزهکاران برمی آید که دوستان بالاترین منبع یادگیری بزهکاری بوده اند.این مسئله توجه بیشتروالدین ومربیان را ‌بر کنترل ونظارت بر دوستان نوجوانان می طلبد.بزهکاران اغلب سابقه تحصیلی خوبی ندارند، بهم زدن کلاس درس،جروبحث با معلم ، نزاع با ‌همکلاسی‌ها ، فرار ‌از مدرسه همگی در سابقه تحصیلی آن ها درج شده است.متأسفانه سیستم‌های آموزشی جایی را برای این افراد باز نمی کنند وآنان را از مدرسه اخراج می‌کنند وچه بسا گاهی این افراد با هم گروه هایی تشکیل می‌دهند ودست به بزه دسته جمعی می‌زنند.نوجوانی که در محیط خانه الگوی مناسبی نداشته باشد مخصوصاً زمانی که نقش پدر کمرنگ شود نوجوان کسی را برای همانند سازی کردن پیدا نمی کند به ناچار به همسالان روی می آورد واز آنهاالگوپذیری می‌کند.شکی نیست که مناسبات دوستانه وبرخوردهای صمیمانه موجب بسط وتوسعه شخیت نوجوان شده وراه را برای همدلی ‌و تفاهم هموار می‌کند.

۵) نقش والدین و خانواده

محیط خانوادگی محیطی است که فرد درآنجا چشم به دنیا گشوده ورشد خود را آغاز می‌کند.در سنین اولیه زندگی با اینکه کودک هنوز راه نمی رود اما تمام حرکات اطرافیان خود را تقلید می‌کند.روان پزشکان معتقدند که زیربنای خانواده بایستی متکی بر دو اصل ارضاء ورفع احتیاجات ونیازهای اساسی وجسمی وروانی و سازگار نمودن کودکان به زندگی عادی اجتماعی باشد.در بررسی تأثیر محیط خانوادگی بایستی چگونگی وضع خانواده وروابط افراد خانواده با یکدیگر وهمچنین با یکدیگر وهمچنین موقعیت کودک در بین افراد خانواده مورد توجه قرار گیرد که مهمترین آن ها عبارتند از:

۱) محیط متشنج خانوادگی

۲) روابط کودک با پدر ومادر

۳) از هم گسیختگی خانواده

۴) تأثیر رفتار و کردار پدرومادر

۵) روابط عاطفی وتربیتی پدرومادر

۶) موقعیت کودک در سلسله مراتب خانوادگی

نقش عوامل محیطی در بزهکاری

مدرسه

مدرسه به منزله پلی است که نوجوان را با جامعه مربوط می‌کند.مدرسه می‌تواند از نوجوان فردی مؤثر،مفید وفعال تربیت کند که در این صورت ما مرهون مدرسه ونظام تعلیم وتربیت هستیم ویا درمواردی نیزمدرسه ازنوجوان فردی مردم گریز،ناراضی وبدبین تحویل اجتماع داده است واین همان مسئله ای است که باید به درستی ارزیابی شود وعلل ناکامی نظام تعلیم وتربیت را روشن وتبیین نماید. مدارس علاوه بر دو موضوع «انتقال دانش» و«پرورش ذهن نقّاد» متعهد ایفای موضوع سومی ‌نیزهستند وآن پرورش صفات وروحیات ارزشمند ازجمله شخصیت دادن به نوجوانان است و نوجوان قبل از آنکه دانش آموز یک دستگاه تربیتی حساب آید نوبالغی است که درپی کسب شخصیت است، هرجاکه آن را بیابد جذب می شود وبالنده می‌گردد وبا هرضربه ای که دریافت کند جریحه دارمی شود ومی گریزد.خانواده ای از هم پاشیده، حدیث قدیمی ومکرر است لکن باید دید مدرسه ها در

قبال شخصیت نوجوانان چه رسالتی را متعهد شده اند؟

مدارس باید ترمیم کننده شخصیت نوجوانان خودباخته واحیا کننده جانهای آن ها باشند وبا درایت ‌و تدابیری که مسئولان مدارس وجهه همت خودساخته اند می توان شخصیت آنان را پرورش داد.

موقعیت نوجوان و اهمیت خانواده

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...