حوزه اخلاق محیط زیست به رابطه اخلاقی بین نوع بشر با طبیعت اطراف خود ناظر است.

اگر چه بسیاری از فلاسفه در طول تاریخ ‌به این موضوع اشاره کرده‌ا‌ند، اما توجه و تدقیق جدی در این مقوله به عنوان یک بحث مجزا در دهه ۱۹۷۰ در جهان آغاز شد!

پیدایش این مقوله بدون شک به واسطه آگاهی بشر از تأثیرات فناوری، صنعت، توسعه اقتصادی و رشد جمعیت بر روی محیط زیست در دهه ۱۹۶۰ بود.

البته آلودگی و نابودی منابع طبیعی را نمی‌توان تنها نگرانی‌های زیست محیطی از آن زمان تا کنون دانست.

کاهش مدام تنوع گیاه و جانوری، نابودی بیابان‌ها، افول اکوسیستم‌های و تغییرات آب و هوا همه و همه دست به دست هم داده که این مسأله در سالیان اخیر به طرزی فزاینده گسترش یافته است.

در این شرایط اخلاق زیست محیطی ایجاب می‌کند که ما نیز تعهدات اخلاقی خود را در جهت رویارویی با این نگرانی‌ها تنظیم و شاخک‌های حسی وجدانمان را بدین سمت و سو حساس کنیم. در واقع دو سؤال اساسی که اخلاق زیست محیطی باید به آن پاسخ گوید عبارتند از:

۱) به منظور احترام به محیط زیست چه وظایفی برعهده آحاد نوع بشر است، و ۲)چرا؟!!

سؤال دوم باید ابتدا پاسخ داده شود.

برای این که دریابیم چه وظایفی در قبال محیط زیست داریم در ابتدا باید بفهمیم که چرا مشکلات زیست محیطی وجود دارند. برای مثال، آیا ما الزاماتی برای برخورد با مسایل زیست محیطی بشر امروز داریم؟ برای زندگی بشر در آینده داریم؟

شکی نیست که چگونگی رفتار ما با محیط زیست بیش از آنکه بر زندگی امروز انسان تأثیر‌گذارد، روی زندگی آیندگان تأثیر خواهد گذاشت.

در واقع ما میراث دار طبیعت و منابعی ارزشمند از نیاکان خود بوده ایم که سده‌ها و هزاره‌ها در آن زیسته و با کمترین صدمه ممکن در سالیان گذشته تحویل نسل ما و نسل قبل از ما داده‌اند و آنچه اتفاق افتاده و ضرباتی که بر محیط زیست وارد شده بیشتر در همین یکی دو نسل اخیر بوده است.

این مسأله بسیار مهم مورد توجه گروهی از اندیشمندان محیط زیست قرار گرفته و باعث شده نظریه تازه‌ای را مطرح سازند و آن اخلاق زیست محیطی حال نگر و آینده نگر است.

البته در این شیوه نگاه نیز با افکار مخالفی روبرو هستیم؛ بدین معنی که گروهی که معتقد به عمل و عکس العمل در وظایف اجتماعی هستند برآنند که کار برای نسل‌های آینده نمی‌تواند درست و منطقی باشد !!

چرا که هر کاری باید متقابلاً پاسخ داده شود و چون نسل‌های گذشته ما هم برای امروز ما کاری نکرده‌اند، آن ها استنتاج می‌کنند که اگر ما وظایف زیست محیطی امروزین و مشکل گشایی کنونی خود را به کمال و درستی انجام دهیم، نتیجه مثبت خود را برای نسل‌های آینده خواهد داشت.

عمده‌ترین مسائل اخلاق محیط زیست حول دو محور بحث می‌شوند:‌

محور اول این که با تفکیک ارزش ذاتی از ابزاری چه نوع ارزشی را برای محیط زیست قایل شویم؟

در محور دوم از نحوه اندیشیدن آدمی‌در خصوص رابطه‌اش با محیط زیست بحث می‌شود.

اول این که با تفکیک ارزش ذاتی از ابزاری چه نوع ارزشی را برای محیط زیست قائل شویم؟

یک چیز در صورتی ذاتاً خوب است که فی نفسه ارزشمند باشد و در صورتی به لحاظ ابزاری خوب است که گرچه لزوماً از خوبی فی نفسه برخوردار نیست، ولی به خوبی می‌ انجامد. مثلاً قطع عضو بدن هیچ خوبی ذاتی ندارد، اما ممکن است به سلامتی و تندرستی بدن بینجامد.

کسانی که ارزش محیط زیست را ذاتی می‌دانند، بر این باورند که باید به دنبال تأسیس اصول اخلاقی جدیدی جدای از مکتب‌های رایج اخلاق سنتی بود.

از نظر این گروه اصول اخلاقی سنتی به شدت انسان محور بوده و منافع محیط زیست را فدای منافع انسانی می‌کند.

در محور دوم از نحوه اندیشیدن آدمی‌در خصوص رابطه‌اش با محیط زیست بحث می‌شود.

آیا رابطه آدمی‌با طبیعت باید مانند رابطه شاگرد با استاد تنظیم شود که در این صورت باید با پیروی از طبیعت روش درست رفتار کردن را از خود طبیعت بیاموزیم؟‌ یا این که آدمی‌نیز باید خود را جزیی از طبیعت و ته تافته جدا بافته از آن بداند.

در این صورت نباید خود را برتر از طبیعت بداند و به بهره کشی از آن رو آورد.

در اسلام نیز به ارتباط درست انسان با محیط زیست تأکید بسیاری شده است:

زمین میراث صالحان و انسان مامور عمران اوست.

در اخلاق اسلامی‌نیز دستورات و توصیه های فراوانی در حفاظت از محیط زیست و بهسازی آن آمده است.

منع از اسراف و بهره‌برداری درست از منابع طبیعی، اجازه استفاده از زمین به شرط احیاء، منع از قطع درختان میوه دار و منع از استفاده مواد سمی‌و ‌آلوده کننده محیط زیست حتی در جنگ با کفار، نمونه ¬هایی از آن است.

ب. نگاه انسان غیرمعتقد

یدگاههای متداول در زمینه وضعیت اقتصادی و اجتماعی جامعه بر محیط زیست تا کنون عوامل مختلفی را به بحث و مذاکره‌گذارده است. فقرا با درماندگی خود به منابع محیط به هر شکل ممکن دست دراز می‌کنند و ثروتمندان با بهره‌گیری از قدرت بیشتر، زیاده طلبی افراطی و در دست داشتن توان بیشتر به ویرانی محیط کمک می‌کنند.

فقرا چگونه به تخریب محیط دامن می‌زنند؟

در شرایط فقر بهره‌گیری از محیط زیست برای بقا به هر قیمت توسط افراد جامعه توجیه‌پذیر به نظر می‌رسد. فقرا محیط زیست خود را تخریب می‌کنند و ‌به این وسیله به فقر خود نیز در طی زمان دامن می‌زنند، به عبارتی میتوان دید که چرخه و دور باطلی راه می‌افتد که فقر بیشتر این جوامع باعث تخریب بیشتر محیطشان می‌شود و این محیط تخریب شده باز هم به فقر بیشتر کمک می‌کند..

خانواری که در شرایط فقر شدید به سرمی‌برد فکر کردن او به ادامه حیاط محیط زیست و استفاده پایدار از منابع دشوار است، به شخم زمین‌های شیب دار دست می‌زند تا با کشت دیم محصولی هرچند مختصر به دست آورد.

جنگل‌ها را آتش می‌زند تا چند صباحی به کشاورزی بپردازد و زمین ضعیف شده را به حال خود رها می‌کند.

تعداد دامش را زیاد می‌کند، قبل از اینکه علف‌ها درست سبز کرده باشند دامهایش را به صحرا می‌برد و تا می‌تواند آن ها را در عرصه‌ها چرا می‌دهد اگرچه دام‌هایی زار و نزار و مرتعی رو به ویرانی را پیش می‌برد، اما به فکر سیر کردن شکم خود و فرزندانش است و توان اقتصادی و گاه فرهنگی صیانت از منابع برای فردا و فرداهای دیگر را ندارد.

فقرا با جمع‌ آوری گیاهان از عرصه‌ها برای خوراک و یا برای درمان خود و یا برای فروش این گیاهان در بازار می‌توانند به محیط خود فشار وارد کنند. در شرایط فقر خشکسالی‌ها و بلایای طبیعی مردم مناطق آسیب دیده را به حدی به فلاکت می‌کشاند که به خوردن گونه‌های گیاه غیر متعارفی دست می‌زنند و به اکوسیستم حساس شده فشار مضاعفی را وارد می‌سازند.

استفاده از گیاهان با قطع و برداشت بی‌رویه آن ها جهت مصرف به عنوان سوخت، در نتیجه عدم دسترسی به سوختهای دیگر و یا گران بودن آن ها نیز از جمله فشارهایی است که فقرا به محیط وارد می‌سازند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...