طرح های تحقیقاتی و پایان نامه ها – قسمت 9 – 1 |
![]() |
در واقع از سال ۱۹۶۹ دولت لبنان کنترل و حاکمیت خود را بر نواحی جنوب از دست داده یود و این مناطق عمدتاً در اختیار چریکهای فلسطینی بود. در ان زمان نواحی جنوب سرزمین فتح نامیده می شد زیرا فلسطینی ها با برخورداری از حمایت جهان عرب نوعی وضعیت دولت در دولت ایجاد کرده بودند ،اسرائیل نیز در تلاشی بیهوده برای وارد اوردن فشار بر لبنان برای مهار کردن حملات چریکها عملیات تلافی جویانه اش را علاوه بر فلسطینی ها همزمان متوجه مردم لبنان نیز می کرد. اسرائیل بعدها این تاکتیک را هنگام عقب نشینی از جنوب لبنان در ۳۱ سال بعد نیز به کار گرفت.
مسئله فلسطین و مناقشه اعراب و اسرائیل بازتابی گسترده در درون لبنان داشت و عامل مهم اگر نه مهم ترین عامل در وخامت و تداوم بی ثباتی در جمعه اساسا بی ثبات لبنان و ناکارکردی دولت و دامن زدن به جنگ داخلی محسوب می شد. یک دولت قومی و با ثبات شاید میتوانست به نحوی به مسئله پناهندگان فلسطینی و پیامدهای ان کنار بیاید اما دولتی این چنین بی ثبات و ضعیف که رهبرانش از منطقه و تحولات ان فاصله گرفته بودند و ارزوی بازگشت به دوران حاکمیت مارونی ها و لبنان کوچک را در سر می پروراندند پاسخی برای مسئله مهار نیروهای لجام گسیخته که اشوبهای فرقه ای و ناسیونالیسم پرشور و فراگیر عرب انان را بر می انگیخت نداشت. همکاری توافقی میان مسیحیان مارونی و مسلمان سنی نیز تحت فشار برخی مسائل ناچارا کنار گذاشته شد.در وحله ی اول یکی از این مسائل این بود که در مورد فلسطینیان چه سیاستی را باید در پیش گرفت ، از نظر مسیحیان راه حل مسئله برخورد نظامی بود. اما مشکل اینجا بود که هیچ یک از رهبران و سران سنی حاضر به پذیرش ان نبودند . با وجود ساختار نظامی ارتش که در ان افسران عالیرتبه از مسیحیان و سربازان از مسلمانان بودند میتوان تصور کرد که رویارویی چنین ارتشی با جنبشی که از حمایت چشمگیر توده های مسلمان عرب در داخل و خارج از لبنان برخوردار بود(جنبش فتح)چقدر مشکل است. همه این ها به کنار احتمال مداخله نظامی نیروهای سعودی به نفع فلسطینیان و مسلمانان و جنبش پان عرب نیز چندان دور از تصور نبود. با وجود همه ی این مسایل تعجبی ندارد که دولت لبنان در چنین موقعیتی با چشم اندازی تیره و تار از وقایع احتمالی بر سر راهش سردرگم و ناتوان از تصمیم گیری بود ، عاقبت نیز این وقایع به تحقق پیوست.
از ۱۹۷۵ به این سو به جز دوره هایی از فروکش کردن تشنج ها و وقفه در ان لبنان درگیر جنگی ویرانگر و خونین بود ، بازیگران خارجی مثل سوریه ایران اسرائیل غرب و سازمان ملل متحد نیز به نحوی درگیر باتلاق لبنان و کشمکشهای فرقه ای ان شدند که خود بواسطه ی مداخلات خارجی بیش از پیش رو به وخامت میرفت. لبنان اکنون تبدیل به اوردگاهی در متن مناقشه اعراب و اسرائیل شده بود . از طرف دیگر سوریه نیز با اعزام و استقرار نیروهایش در لبنان یا از طریق حمایتهایی از گروه هایی مثل شیعیان عضو امل و شبه نظامیان فلسطینی با اسرائیل در حال جنگ و گریز بود. حضور چند هزار تن از نیروهای ارتش منظم و حرفه ای سوریه خود بخود ازادی عمل را از دولت لبنان سلب کرده بود.
اسرائیل با حملات تهاجمی و تلافی جویانه علیه فلسطینی ها و اشغال بخشی از جنوب لبنان و سر انجام با تهاجم نظامی به لبنان در سال ۱۹۸۲ قصد داشت فلسطینی و حامیان عرب آن ها را در جنوب لبنان را نابود سازد یا حداقل به بیطرفی بکشاند . “یکی از هولناک ترین جنایات فالانژهای مسیحی در ان زمان رخ داد و ان واقعه ی قتل عام بیرحمانه ۲۰۰۰ زن و کودک و غیر نظامی فلسطینی در اردوگاه های اوارگان صبرا و شتیلا بود و نیروهای اسرائیلی که اردوگاه را به بهانه کشف و خنثی سازی حملات تروریستی محاصره کرده بودند دست انان را در انجام این جنایت باز گذاشتند.”[۴۶]
فلسطینی ها در عین حال که زیر ضربات ارتش اسرائیل قرار گرفته بودند در درون خود نیز دچار نفاق و دو دستگی بودند و بر سر احراز برتری جنگ قدرتی میان آن ها درگرفت که نهایتاً منجر به درگیری های شدید تر و خروج یاسر عرفات رهبر ساف و ۴۰۰۰ چریک فلسطینی عضو ساف از لبنان شد .[۴۷] ساف در تلاش برای حضور دوباره در لبنان با مخالفت شدید سوریها مواجه شد.[۴۸]
سوریها با حمایت از متحدان خود در حزب امل انان را علیه حامیا ن فلسطینی عرفات شورانده بودند و این جریان بر شدت و وخامت اوضاع افزود، درگیریهای فرقه ای مداوم – مسیحیان و مسلمانان و سنی و شیعه ها-و پیدایش سایر گروههای شبه نظامی مانند جهاد اسلامی سبب گردید که واژه لبنان مترادف با واژه هایی نظیر خشونت کور و بی منطق ، کشت و کشتار فرقه ای بی اساس و ویرانی شود. باربوده شدن شماری از اتباع غربی از سوی گروههای تندروی اسلامی این تصویر منفی که از جنگ داخلی لبنان در اذهان غربیان و افکار عمومی در سراسر جهان وجود داشت تقویت شد. در این اوضاع و شرایط دسته های متخاصم جنگ را به شهرها و روستاها کشاندند . در اوج جنگ داخلی لبنان به هفت ناحیه ی مجزا تبدیل شده بود که هریک در دست یکی از گروههای شبه نظامی قرار داشت. در بیروت با ترسیم خط سبز ، پایتخت به دو منطقه تحت کنترل مسلمانان و مسیحیان تقسیم شد و به هر دو بخش خسارات فراوانی وارد امد.ارتش لبنان تا مدتها از هر اقدامی ناتوان بود ، تجارت دچار رکود شده بود. برقراری اتش بس و تقسیم قدرت میان فرقه ها در درون ساخت سیاسی دیری نپایید و تنها به مثابه ی ارام بخشی موقت بود . حتی زمانی یک ارتش چند ملیتی در ۱۹۸۳ متشکل از شش هزار سرباز امریکایی ، فرانسوی و ایتالیایی در پی عقب نشینی نیروهای اسرائیلی وارد لبنان شدند و کوشیدند ارامش را به کشور باز گردانند . اما این تلاشها ناکام ماند و بخصوص به نیروهای فرانسوی و امریکایی نیز خسارات و تلفات سنگینی وارد امد. پس از این پایان خونبار افکار عمومی جهانی به این نتیجه رسید که لبنان به طرزی علاج ناپذیر دچار اشوب و هرج و مرج شده است.
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1401-09-29] [ 05:05:00 ب.ظ ]
|