طرح های تحقیقاتی و پایان نامه ها | ۲)رهیافت روان شناختی (تئوری ناکامی- پرخاشگری) – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
![]() |
به زعم لورنز، هنگام چارهاندیشی در مورد کنشهای خشونتآمیز در جامعه، به جای غفلت از غریزههای طبیعی باید به محیطهای مهارشدهای توجه داشت که مجال و فرصت تخلیه پرخاشگری را در بستر اجتماعی مناسب و سودمندی فراهم میسازند. نکته تأمل برانگیز در دیدگاه لورنز این است که انرژی پرخاشجویانه در افراد انسانی پیوسته در حال انباشت است و در نهایت باید تخلیه شود و هر چه این انرژی بیشتر متراکم شود با شدت بیشتری تخلیه می شود. به نظر وی جامعه باید از طریق ابزارهای مجاز و پذیرفتهشدهای مانند شرکت در رقابتها و فعّالیتهای ورزشی مجراهای مناسب برای تخلیه این انرژی را فراهم سازد تا از تخلیه آن به شیوه های نامناسب جلوگیری به عمل آورد. لورنز معتقد است همان گونه که یک حیوان گرسنه پس از غذا خوردن سیر می شود، تخلیه و تجلّی ضابطهمند پرخاشگری نیز منجر به ارضای نیاز به پرخاشگری در انسان می گردد (فلدمن[۱۸]، ۱۹۹۳).
از دید وی چنانچه انباشت خود به خودی غریزه پرخاشگری در دستگاه عصبی از راه پرخاشگری تخلیه نشود یا در مسیرهای دیگری قرار نگیرد، فوران انفجارآمیز خشونت میتواند حتی بدون وجود محرکهای بیرونی قابل مشاهده نیز رخ دهد. از اینرو، لورنز «مسیرهای دیگر» را بسیار ضروری و مورد نیاز میداند. به بشر متمدن امروزی از اینکه نمیتواند سائق پرخاشگریاش را به میزان کافی تخلیه کند در رنج است (برکویتز، ۱۹۸۶). لورنز برخلاف فروید که غرایز مرگ و زندگی را نیروهای متعارض با یکدیگر در نظر میگرفت، تمایل به بقا و زندگی را با تمایل به پرخاشگری کاملاً سازگار میداند (برم و کاسین[۱۹]، ۱۹۹۳).
ب)تئوری زیستشناختی اجتماعی
دیدگاه دیگری که در مجموعه تئوریهای مربوط به رهیافت زیستشناختی جای می گیرد، دیدگاه زیستشناسان اجتماعی است. زیستشناسان اجتماعی با الهام از بحثهای زیست تکاملی بر این باورند رفتارهایی که به افراد کمک می کند تا ژنهای خود را به نسلهای بعدی منتقل کنند، به تدریج در نوع انسانی رواج مییابند. از آنجا که پرخاشگری به بسیاری از افراد مذکر در انتخاب جفت کمک می کند، اصول انتخاب طبیعی در طول زمان به افزایش میزان پرخاشگری حداقل بین مردان کمک می کند. افزون بر این، زیستشناسان اجتماعی معتقدند به دلیل اینکه انسان در بستر انتخاب طبیعی تکامل مییابد، تمایلات نیرومند معطوف به رفتار پرخاشجویانه وی در این بستر قابل شناخت است. بنابرین، تمایلات مذکور بخشی از ماهیت وراثتی و زیستی وی به شمار می آیند (بارون و بایرن، ۱۹۹۴).
در این دیدگاه، برخلاف رویکرد لورنز که به بقای فرد توجه داشت، به بقای ژنتیکی تأکید می شود. از آنجا که حداقل برخی از ژنهای انسان می توانند از طریق تولید مثل موفقیت آمیز منتقل شوند، ژنهای نهفته در رفتار که آسیبزا هستند در جریان تکامل و از طریق اختلاط و امتزاج ژنتیکی حذف می شوند (برم و کاسین، ۱۹۹۳).
ج)نظریه پالایش روانی
فروید و برخی از پیروان وی با طرح مفهوم پالایش روانی پرخاشگری مدعی شدهاند که در بسیاری از موارد نیروی پرخاشگرانه در انسان به طریقی پالایش می شود. پالایش به مفهوم کاهش انگیزه پرخاشجویی است و از طریق ارتکاب کنش پرخاشجویانه یا مشاهده آن حاصل می شود (همان).
پیروان این دیدگاه بر این باورند که اگر انسان مجالی برای ابراز پرخاشگری نیابد، نیروی پرخاشجویانه انباشته شده و سرانجام به شکل خشونت مفرط یا بیماری روانی ظاهر می گردد. حداقل سه شیوه برای پالایش نیروی پرخاشگرایانه از طرف پیروان این تئوری پیشنهاد شده است: ۱) صرف انرژی پرخاشگرایانه در فعّالیتهای بدنی مانند بازیهای ورزشی، دویدن، جست و خیز، مشتزنی و نظایر آن. ۲)پرداختن به پرخاشگری خیالی و غیر مخرب. ۳)اعمال پرخاشگری، مستقیم حمله به فرد یا موضوع ناکامکننده، آزار و اذیت، ناسزا گفتن، صدمهزدن، تخریب و دیگر رفتارهای معطوف به ویرانگری (ارونسون[۲۰]، ۱۹۹۰).
د)دیدگاه های فیزیولوژیکی و بیولوژیکی
برخی از روانشناسان، روانشناسان اجتماعی و نیز پارهای از رفتارشناسان تلاش کرده اند تا با استناد به عوامل فیزیولوژیکی و بیولوژیکی به ریشهیابی خشونت و پرخاشگری در رفتار انسان بپردازند. در این مورد، برخی از روانشناسان با تأکید بر پرخاشگرتر بودن مردان در مقایسه با زنان به تأثیر هورمون تستوسترون در مردان اشاره کرده اند. به زعم این پژوهشگران میزان بالای تستوسترون در خون به افزایش پرخاشگری در مردان میانجامد و برعکس، میزان پایین این ماده منجر به کاهش پرخاشگری می شود. گروه دیگری از روانشناسان و زیستشناسان با اشاره به ترکیب شیمیایی خون و تأثیر آن در پرخاشگری، اظهار داشتهاند وجود برخی مواد مانند الکل و قند در خون بر پرخاشگری تأثیر می گذارند. به زعم این پژوهشگران، افزون بر بالا بودن میزان تستوسترون، پایین بودن میزان قند و بالا بودن میزان الکل در خون میتواند به افزایش کنشهای پرخاشگرایانه منجر شود (مایرز، ۱۹۹۴).
برخی دیگر از پژوهشگران به تأثیر نابهنجاریهای کروموزومی در بروز پرخاشگری تأکید کرده اند. به باور آنان، برخی از مردان به جای ترکیب طبیعی یک کروموزوم X و یک کروموزوم Y، دارای یک کروموزوم X و دو کروموزوم Y هستند و همین امر این قبیل مردان را به پرخاشگری بیشتر متمایل می سازد (مک کیچی[۲۱] و دیگران، ۱۹۷۶).
برخی دیگر از پژوهشگران نیز با چنین استنباطی و با استناد به عوامل ژنتیکی و وراثتی و نیز وجود برخی نیروهای عصبی در انسان، در جهت تبیین خشونت و پرخاشگری در رفتار انسان تلاش نموده اند (مایرز، ۱۹۹۴).
نقد و ارزیابی تئوریهای غریزی و زیستشناختی
به اعتقاد بسیاری از منتقدان، پیروان دیدگاههای رفتار غریزی مانند فروید و لورنز از تفکر و استدلالی دوری، استفاده می کنند. این نظریهپردازان ابتدا به مشاهده پرخاشگری به عنوان نوعی رفتار مشترک میپردازند، آنگاه بر اساس این واقعیت استدلال می کنند که چنین رفتاری باید برخاسته از انگیزشها یا تمایلات جهان شمول باشد. در نهایت، نظریهپردازان مذکور برای تأیید وجود پرخاشگری به میزان بالای وقوع آن متوسل می شوند. این استدلال از نظر منطقی در معرض تردید قرار دارد (بارون و بایرن، ۱۹۹۴).
۲)رهیافت روان شناختی (تئوری ناکامی- پرخاشگری)
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1401-09-29] [ 04:58:00 ب.ظ ]
|