کلیات طرح تحقیق

۱-۱ مقدمه

مدیریت سود، برآیند درجه​ای از قابلیت انعطاف و اعمال نظری است که مدیران در گزارشگری مالی خود دارند. مدیران ممکن است از این قدرت خود برای مدیریت فرصت​طلبانه​ی سود یا انتقال اطلاعات محرمانه درباره​ی عملکرد آتی شرکت استفاده نمایند. بیشتر محققین دریافته​اند که مدیریت سود با انگیزه​ی گمراه کردن استفاده​کنندگان از صورت‌های مالی و یا انحراف از نتایج قراردادی که بستگی به سوددهی حسابداری دارد انجام می​شود (آقایی و چالاکی، ۱۳۸۸).

به منظور دستیابی به سطح مورد نظر سود، مدیران می​توانند تا پایان سال صبر کنند و از اقلام تعهدی اختیاری برای مدیریت سود گزارش شده استفاده نمایند، اما این راهکار ممکن است این ریسک را در پی داشته باشد که مقتار سودی که برای دستکاری مدنظر است، از اقلام تعهدی اختیاری موجود بیشتر باشد؛ زیرا اختیار ‌در مورد اقلام تعهدی از طریق اصول عمومی پذیرفته شده​ی حسابداری محدود شده است (بارتون و سیمکو[۱]، ۲۰۰۲). فرض بر این است که رویدادهای اقتصادی اساسی یک شرکت،​ توانایی مدیران را برای گزارش سود معوق (تعهد شده) دچار محدودیت می​سازد. در نتیجه، این امکان وجود دارد که مدیران نتوانند از طریق اقلام تعهدی اختیاری در پایان سال به سود مورد نظر خویش دست پیدا کنند. مدیران می​توانند از طریق دستکاری فعالیت‌های عملیاتی واقعی در طول سال این ریسک را کاهش دهند (اعتمادی و همکاران، ۱۳۸۹). دستکاری فعالیت‌های واقعی کمتر در معرض محدودیت است، مزیت دیگر، جایگزین نمودن فعالیت‌های واقعی برای دستکاری سود، این است که حسابرسان و قانونگذاران کمتر به چنین رفتارهایی توجه می​کنند. با این وجود دستکاری فعالیت‌های واقعی چندان بدون هزینه هم نیست، چرا که این احتمال وجود دارد که جریان​های نقدی در دوره​های آتی به طور غیرمستیقم (منفی) تحت تأثیر اعمالی قرار گیرد که در حال حاضر برای افزایش سود انجام می​شود (ناظمی اردکانی، ۱۳۸۸).

در پژوهش حاضر، ارتباط بین نقدشوندگی سهام و مدیریت سود واقعی بررسى مى شود. از این رو، در ادامه این فصل طرح کلی تحقیق شامل فرضیه‌ها، اهداف تحقیق، متغیرها و تعریف عملیاتی آن ها و روش هاى آمارى مورد استفاده به منظور آزمون فرضیه‌ها تشریح مى شوند.

۱-۲ تشریح موضوع و بیان مسئله

در مدیریت سود واقعی سود واقعی مدیران برای دستیبابی به اهداف مربوط به مدیریت سود خود، در فعالیت­ها و تصمیمات عملیاتی واحد تجاری تغییراتی ایجاد کند. تحقیقات گذشته (گانی، ۲۰۰۵) این تصمیمات عملیاتی را در ۴ گروه طبقه​بندی می​کنند:

    1. کاهش هزینه​های اختیاری تحقیق و توسعه

    1. کاهش هزینه​های اختیاری تبلیغات و فروش

    1. زیان نقدی فروش دارایی​های ثابت برای گزارش شود

  1. اضافه تولید برای کاهش بهای تمام شده کالای فروش رفته و افزایش فروش​های اعتباری، انجام ندادن

برخی فعالیت‌های تحقیق و توسعه که منجر به پروژه​های با خالص ارزش فعلی مثبت در آینده می​شود. انجام ندادن تبلیغات در جهت افزایش فروش شرکت. فروش دارایی​های ثابت عملیاتی که به افزایش بهره​وری و کارایی عملیات واحد تجاری کمک می​نماید. بلوکه نمودن سرمایه​ی شرکت در قالب موجودی​ها، افزایش فروش​های اعتباری که منجر به کاهش جریان‌های نقدی ورودی به شرکت می​شود. همه و همه نشان از آن دارد که چهار عمل فوق منجر به کاهش جریان‌های نقدی عملیاتی آتی شرکت و در نتیجه افت عملکرد مالیاتی آتی شرکت خواهد شد، از این رو انتظار می​رود، بین مدیریت واقعی سود (که در قالب چهار فعالیت فوق تعمیم می​یابد) و عملکرد عملیاتی آتی شرکت رابطه​ی منفی وجود داشته باشد.

بسیاری از شواهد موجود پیرامون دستکاری فعالیت‌های واقعی بر کاهش فرصت​طلبانه​ی هزینه​های اختیاری از جمله هزینه​های تحقیق و توسعه تمرکز می​کنند (برای مثال تحقیقات بوش[۲] (۱۹۸۸)؛ بابر و همکاران[۳] (۱۹۹۱). اگرچه کاهش از هزینه​های اختیاری می​تواند سود را در جهت برآورده ساختن برخی اهداف خاص ارتقا بخشد، اما ریسک کاهش جریان‌های نقدی عملیاتی (CFO) آتی را موجب می​شود؛ زیرا این عمل به طور کلی جریان‌های خروجی وجه نقد را کاهش می​دهد و در عوض تأثیری مثبت بر روی جریان نقدی عملیاتی جاری دارد. در سال‌های بعدی، این تأثیر مستقیم ممکن است معکوس شود. باید توجه داشت دستکاری فعالیت‌های واقعی، وسیله​ی تغییر آرایش حساب​ها نیست. مدیران در این روش، زمان انجام عملیات، نحوه​ی تخصیص منابع و یا زمان اجرای پروژه​های سرمایه​گذاری را تغییر می​دهند. فعالیت‌های مدیریت سود مبتنی بر اقلام تعهدی هیچ پیامد مستقیم جریان نقدی را به همراه ندارد (کوهن و زارویین[۴]، ۲۰۰۸).

از سوی دیگر بازار سرمایه در یک کشور از منابع عمده تأمین مالی شرکت­ها و دولت­ها است و در کشورهایی نظیر ایران که در پی جذب شرکت­های خارجی جهت سرمایه ­گذاری مستقیم و نیز رونق بورس خود هستند، تقویت آن و شناخت عوامل مرتبط با معامله اوراق بهادار می ­تواند انگیزه شرکت- های داخلی و خارجی را برای ورود به عرصه فعالیت و توسعه سرمایه ­گذاری افزایش دهد، به نحوی که تحقق مناسب اهداف عمده توسعه ­های مالی و اقتصادی دولت را نیز مهیا کند. ایجاد زمینه ­های لازم جهت ‌پاسخ‌گویی‌ بیشتر به نیازهای سرمایه­گذارن و تبدیل شدن بورس اوراق بهادار تهران به بورسی مطرح، نیازمند بررسی­ های علمی فراوانی است. در این میان یکی از متغیرهایی که ‌به این امر می‌تواند کمک کند میزان جذابیت شرکت­های موجود در بورس اوراق بهادار و همچنین درجه نقدشوندگی سهام آن­ها در بورس اوراق بهادار است که باعث می شود سرمایه­گذارن در هر زمانی که اراده کنند بتوانند دارایی­ های خود را با کمترین هزینه به وجه نقد تبدیل کنند. بر طبق مدل­های ارائه شده برای پیش‌بینی بازده، عوامل زیادی وجود دارد که می‌توانند بازده سرمایه ­گذاری­های مختلف را برآورد کند. در این میان نقدشوندگی سهام یکی دیگر از عواملی است که بررسی تاثیر آن بر بازده سهام در بازارهای مختلف از ادبیات و پیشینه قویی برخوردار است و محققان این متغیر را به عنوان یکی از عواملی که می ­تواند در تعیین بازده نقش مهمی داشته باشد، می­شناسند. دارایی­ ها و سبد سهام[۵] دارای سه ویژگی است که با اداره کردن سبد سهام مرتبط است. این ویژگی­ها شامل بازده، ریسک، و نقدشوندگی است. بازده به آسانی تعریف و معرفی می­ شود. اگر چه اندازه ­گیری ریسک مشکل است، اما با این حال یک مفهوم عملیاتی است. ریسک معمولا به وسیله واریانس و انحراف معیار بازده­ها اندازه ­گیری می­ شود. ‌در مورد مدل قیمت­ گذاری دارایی­ ها سرمایه­ای، ریسک سیستماتیک برای یک سهم به وسیله بتا اندازه ­گیری می­ شود (اسچوارتز و فرانشینی[۶]، ۲۰۰۴، ص۶۰).

با توجه به مطالب فوق مسئله اصلی بررسی ارتباط بین نقدشوندگی سهام و مدیریت سود واقعی شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادارتهران می‌باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...