مدل مدیریت دانش ویگ، سطوح درونی کردن دانش را تعریف می‌کند. رویکرد ویگ بعد چهارم مدل نوناکا و تاکچی را که درونی کردن دانش است توسعه می‌دهد. جدول ۲-۲- به طور مختصر هر یک از این سطوح را تعریف می‌کند.

جدول ۲-۲-مدل مدیریت دانش ویگ-سطوح درونی سازی(ویگ،۱۹۹۳)

سطح

نوع

تعریف

۱

مبتدی

از دانش و روش استفاده از آن آگاهی بسیار کمی دارد یا اصلا آگاهی ندارد.

۲

شروع کننده

می‌داند دانش وجود دارد و در کجا می توان آن را به دست آورد اما نمی تواند با آن استدلال کند.

۳

شایسته

درباره دانش اطلاع دارد و می‌تواند از دانش موجود در پایگاه های دانش مثل مستندات و افراد مشاور استفاده و همچنین استدلال کند.

۴

کارشناس

از دانش اطلاع دارد، در حافظه دانش دارد، می‌داند در کجا کاربرد دارد و بدون هر گونه کمک بیرونی استدلال می‌کند.

۵

کارشناس ارشد

بر دانش به طور کامل مسلط است و درکی عمیق از ارزش‌ها، قضاوتها و پیامدهای استفاده از دانش دارد.

به طور کلی پیوستار درونی شدن دانش، از پایین ترین سطح یعنی مبتدی-کسی که نمی داند که نمی داند، کسی که حتی درباره وجود دانش آگاهی ندارد- شروع می شود و تا سطح کارشناسی ارشد-که فرد درک عمیقی نه فقط درباره دانش فنی و تحلیلی بلکه همچنین درباره ارزش‌ها، قضاوتها و انگیزه های استفاده از دانش دارد- ادامه می‌یابد.

ویگ(۱۹۹۳) همچنین سه شکل دانش را دانش عمومی[۲۲]،دانش مشترک [۲۳]و دانش شخصی[۲۴] ذکر می‌کند. و علاوه بر تعریف این سه شکل دانش، چهار نوع دانش را مشخص می‌کند: واقعی، مفهومی،انتظاری و روش شناختی.روی هم رفته، سه شکل دانش با ترکیب چهار نوع دانش، ماتریسی را ایجاد می‌کنند که مبنای مدل مدیریت دانش ویگ را شکل می‌دهند.

جدول۲-۳-ماتریس مدیریت دانش ویگ(۱۹۹۳)

شکل /نوع دانش
واقعی
مفهومی
انتظاری
روش شناختی

عمومی

اندازه گیری، متون

ثبات، توازن

وقتی عرضه فراتر از تقاضا باشد، قیمت کاهش می‌یابد

در جستجوی درجه حرارت بیش از ضابطه

مشترک

تحلیل پیش‌بینی

“بازار داغ است”

مقدار کمی آب در معجون کافی است

بررسی ‌ناکامی‌های گذشته

شخصی

رنگ “مناسب”، ترکیب

شرکت عملکرد خوبی دارد

حدس و گمانی که تحلیلگر دارد اشتباه است

روند اخیر چیست؟

شکل ۲- ۱-سلسله مراتب اشکال دانش(ویگ، ۱۹۹۳)

به طور خلاصه، ویگ سلسله مراتبی از دانش(شکل ۲-۱) را پیشنهاد می‌دهد که متشکل از دانش عمومی، مشترک و شخصی است. رویکرد سازمان یافته مدل ویگ به طبقه بندی نوع دانشی که باید مدیریت شود-به زعم اینکه در سال ۱۹۹۳ طراحی شده است- آن را به عنوان یک مدل نظری قوی مدیریت دانش مطرح می‌کند. مدل مدیریت دانش ویگ شاید عملی ترین مدل موجود در حال حاضر باشد و می‌تواند به آسانی با هر رویکرد دیگری یکپارچه شود. این مدل دست اندرکاران را قادر می‌سازد رویکرد کامل یا توسعه یافته ای مبتنی بر نوع دانش را فراسوی تفکیک ساده دانش آشکار/ پنهان بپذیرند. نقطه ضعف اساسی آن کمبود تحقیق و یا تجربه عملی در خصوص اجرای این مدل است.

۲-۱۱-۲-مدل دانش سازمانی وان کروگ و روس(۱۹۹۵)

این مدل بین دانش فردی و اجتماعی[۲۵] تمایز قایل می شود. طبق دیدگاه تعامل گرا افراد در سیستم سازمانی پیوندهایی را برقرار می‌کنند و دانش پدیده ای است که از تعاملات اجتماعی این افراد ناشی می شود. بدین ترتیب، وان کروگ و روس با پذیرش رویکرد تعامل گرا در مدل خود معتقدند که دانش نه تنها در اذهان افراد بلکه در تعاملات میان آن ها نیز وجود دارد.

در سال ۱۹۹۸، وان کروگف روس و کلین ماهیت آسیب پذیر مدیریت دانش در سازمان‌ها را بر اساس مدل‌های ذهنی افراد، ارتباطات سازمانی، ساختار سازمانی، روابط بین افراد و مدیریت منابع انسانی مطالعه کردند. این پنج عامل می‌توانند موانع مدیریت موفق دانش سازمانی برای نوآوری، مزیت رقابتی و سایر اهداف سازمانی شوند. برای مثال، اگر افراد معتقد نباشند که دانش یک شایستگی حیاتی برای سازمان است سازمان در توسعه شایستگی‌های مبتنی بر دانش با مشکل مواجه خواهد شد. اگر سیستم ارتباطی مناسبی برای انتقال دانش جدید بین افراد وجود نداشته باشد روابط بین افراد بی نتیجه خواهد شد. اگر ساختار سازمانی نوآوری را تسهیل نکند مدیریت دانش موفق نخواهد شد. اگر اعضای سازمان مشتاق تسهیم تجارب با همکارانشان بر مبنای اعتماد و احترام متقابل نباشند هیچ دانش اجتماعی یا جمعی در درون سازمان ایجاد نخواهد شد. سرانجام، اگر عملکرد افرادی که دانش را تسهیم می‌کنند در سطح پایینی ارزیابی شود یا مورد تشویق مدیریت ارشد قرار نگیرد انگیزه نوآوری و خلق دانش جدید برای سازمان کاهش خواهد یافت. سازمان‌ها باید توانمند سازهای دانش[۲۶] را به گونه ای مدیریت کنند که به توسعه دانش فردی، تسهیم گروهی دانش و حفظ دانش ارزشمند سازمانی کمک کند. توانمندسازهای دانش به مجموعه ای از فعالیت های سازمانی اشاره دارد که بر خلق دانش تاثیر مثبتی دارند.

۲-۱۱-۳-مدل مدیریت دانش نوناکا و تاکچی[۲۷](۱۹۹۵)

شکل ۲-۲-مدل مدیریت دانش نوناکا و تاکچی(۱۹۹۵)

دانش آشکار به

دانش پنهان

بیرونی کردن

اجتماعی کردن

دانش پنهان

از

ترکیب کردن

درونی کردن

دانش آشکار

نوناکا و تاکچی موفقیت شرکت‌های ژاپنی را در تحقق خلاقیت و نوآوری مطالعه کردند. آن ها پی بردند که این موفقیت به هیچ وجه حاصل دانش آشکار نیست. از دیدگاه آن ها، نوآوری سازمانی اغلب حاصل دانش پنهان است. در این مدل طیف پنهان/آشکار اشکال دانش و مدل فرد/گروه/سازمان یا سه سطحی تسهیم دانش، هر دو به منظور خلق دانش و نوآوری مورد نیازند. نوناکا و تاکچی بحث می‌کنند که اساس موفقیت شرکت‌های ژاپنی در نوآوری، مدیریت دانش پنهان است.

فرایند خلق دانش. نوناکا و تاکچی مدیریت دانش را به عنوان فرایند خلق دانش در نظر می گیرند. طبق این مدل، خلق دانش همیشه از فرد شروع می شود، دانش شخصی یا خصوصی(که عمدتاً پنهان است) به دانش سازمانی ارزشمندی تبدیل می شود. در دسترس قرار دادن دانش فردی برای سایر افراد سازمان، در مرکز مدل مدیریت دانش نوناکا و تاکچی قرار دارد. این فرایند خلق دانش به طور مستمر در همه سطوح سازمانی اتفاق می افتد.طبق نظر نوناکا و تاکچی چهار حالت تبدیل دانش وجود دارند که “موتور فرایند خلق دانش را ایجاد می‌کنند”(شکل ۲-۲).

خلق دانش، فرایندی اجتماعی بین افراد است که در آن تبدیل دانش نه یک فرایند یک طرفه، بلکه فرایندی تعاملی و مارپیچی است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...