پایان نامه آماده کارشناسی ارشد – ۴-۱ دیدگاه روان – پویشی – 1 |
![]() |
به طور خلاصه میتوان گفت که نشانهشناسی وسواس میتوان در خلال تحول در چهارچوب پارهای از سازمان یافتگیهای مرضی دیگر قرار گیرد ، پیش از یک از هم پاشیدگی پسیکوزی مشاهده شود و یا به منزله یک مکانیزم دفاعی علیه پسیکوز به کار افتند . ضمن آنکه برخی از مولفان ( جیانوتی و بولیا ، ۱۹۷۲ ) عقیده دارند که در خلال بروز اختلال وسواس – بیاختیاری ، همواره باید امکان وجود افسردگی بنیادی شخصیت در نظر گرفته شود .
به طور کلی ، مهمترین تبیینهایی را که در این قلمرو ارائه شدهاند میتوان به چهار گروه عمده تقسیم کرد : تبیینهای روان – پویشی ، شناختی – رفتاری ، الگوهای زیستشناختی و دیدگاه رفتار شناسی طبیعی .
۴-۱ دیدگاه روان – پویشی
به عقیده فروید و پیروانش ، اختلالهای وسواس – بیاختیاری مانند اختلالهای اضطرابی دیگر ، هنگامی بروز میکنند که ترس از برانگیختتگیهای آزار گرانه و خصمانه بُن ، مکانیزمهای دفاعی را به منظور کاهش اضطراب بر میانگیزند . کشاننده های بُن به صورت افکار وسواسی و مکانیزمهای دفاعی به شکل اعمال بیاختیار متجلی میشوند . به عنوان مثال اگر فردی مورد هجوم دائم افکار جنسی منع شده قرار گیرد ممکن است بر اساس شستشوی مکرر خود و یا اجتناب نظامدار از هر نوع مکالمهای که دارای محتوای جنسی است ، با این افکار مقابله کند .
فروید بر این باور است که است که یکی از سرچشمه های سازمانیافتگی وسواس این است که درجه تحول یافتگی « من » فراتر کشانندههایی باشد که « من » آن ها را نفی میکند و در این صورت ، فرد معمولا ار مکانیزمهای دفاعی مجزاسازی ، امحاء و تشکیل واکنشی سود میجوید .
آنهایی که به مکانیزم مجزاسازی متوسل میشوند افکار ناخوشایند و ناخواسته را از خود نمیدانند و به آن ها به منزله محتوای بیگانهای مینگرند . مجزا سازی روشی است که به منزوی کردن یک فکر یا یک رفتار میپردازد ، به گونه ای که ارتباط آن را با چهارچوب عاطفی ، افکار دیگر و بقیه زندگی فرد ، قطع میکند و هر گونه همخوانی بین یک فکر و بقیه دستگاه روانی را درهم میشکند . این مکانیزم موجب میشود تا از سرکوبگری اجتناب شود ، البته به این شرط که بار عاطفی تجسم کاملا از بین برود و عاطفه بتواند راه حل دیگری برای خود بیابد و به عنوان مثال ، بر روی یک تجسم دیگر جابهجا شود .
کسانی که از مکانیزم امحاء سود میجویند به اعمالی دست میزنند که کشانندههای ناخوشایند را خنثی کنند . امحاء یک مکانیزم دفاعی است که بر اساس آن ، فرد به گونه ای عمل میکند که انگار افکار ، سخنان ، حرکات و اعمال گذشته وی هرگز به وقوع پیوستهاند . اما افرادی که به مکانیزم تشکیل واکنشی متوسل مسشوند نوعی سبک زندگی را بر میگزینند که با کشاننده سرکوب شده آن ها متضاد است و به منزله واکنشی علیه آن محسوب . به عبارت دیگر ، تشکل واکنشی یک ضد – سرمایه گذاری در یک عنصر هشیار است که با سرمایه گذاری ناهشیار در تضاد است . مثلا مهربانی و ایثار نسبت به دیگران مینواند پارسنگ کشانندههای پرخاشگرانهی سرکوب شده باشد.
فروید عقیده دارد که در خلال مرحله مقعدی ( تقریبا در حدود دو سالگی ) پارهای از کودکان ، خشم و شرم گستردهای را تجربه میکنند که مبارزه بین بُن و من را دامن میزند و زمینه را برای کنشوری وسواس – بیاختیاری فراهم میکند . در خلال این دامن میزند و زمینه را برای کنش وری وسواس – بیاختیاری فراهم میکند . در خلال این دوره از زندگی ، لذت روانی – جنسی کودکان ناشی از عمل دفع است در حالی که در همین زمان ، والدین آن ها برای یاددهی مهار عمل دفع ، بیشترین سعی خود را میکنند و میخاهند به کودکان بیاموزند که چگونه لذت مقعدی را به تأخیر بیندازند . اگر والدین به صورت زودرس و به گونهای شتابزده یاددهی تمیزی را انجام دهند ، کودکان خشم را تجربه میکنند و برانگیختگیهای پرخاشگرانه بُن گسترش مییابند ؛ برانگیختگیهای که به صورت رفتارهای ضد اجتماعی مانند کثیف کردن دائم خود ، تخریب گری ، ریخت و پاش و غیره متجلی میشوند .
در صورتی که والدین بر اساس فشار تحمیل بیشتر بر کودک ، این پرخاشگری را تقویت کنند ، احساسات شرم ، گنهکاری و آلوده بودن در کودک ایجاد میشوند ، برانگیتگیهای پرخاشگرانه به صورت گرایش به مهارکردن آن ها در آیند و تمایل به آلوده کردن ، جای خود را به گرایش به مهار کردن و تمیز بودن میدهند . و این تعارض بین بُن و من میتواند در سرار زندگی ادامه یابد و خصیصه مقعدی با خطوط سه گانه آن یعنی ترتیب ، اقتصاد و سرسختی را تشکیل دهد . وجود این خصیصهها بخوبی متمایز کردنی است و نخستین قلمرویی است که وجود همبستگیهایی بین رگههای خلقی و شهوت گرایی وابسته به ناحیه شهوتزا در آن ، توسط فروید نشان داده شده است . مرحله مقعدی با اکتساب مهار عضلانی اسفنکترها مطابقت دارد و یکی از وهلههای مهم تفرد را تشکیل میدهد ، چراکه در این مرحله ، کودک مختار است محتوای رودهای خود را دفع یا حفظ کند . آموزش بر اساس توجهی که به این ناحیه معطوف میکند و اشاره ضمنی به آلودگی آن ، به افزایش خصیصه شهوت زا منجر میشود . این امر ، اثر مهمی در شکل گیری خلقی میگذارد و پایداری امیال وابسته به این شهوت گرایی را در پی دارد . سرمایه گذاریهایی که به منظور مقابله با کشاننده سرکوب شده به راه میافتند ، از خصوصیات این مرحلهاند .
به طور کلی میتوان گفت که این تبیین فرویدی ، مستلزم پذیرفتن فرضیهای است که بر اساس آن ، بسیاری از افراد مبتلا به اختلال وسواس – بیاختیاری دارای والدینی انعطاف ناپذیر و فزون طلب هستند . در حالی که بیشتر تحقفیقات انجام شده در این قلمرو ، از چهارچوب تجربی مطلوبی برخوردار نیستند ( فیتز ، ۱۹۹۰ ) و تاریخچه زندگی بسیاری از کسانی که دارای چنین اختلالی هستند با آنچه فروید توصیف میکند ، متفاوت است .
آنا فروید بر این باور است که میل مفرط کودک به نظم و نظافت ، وجود آیینها و تشریفات خوابیدن و به طور کلی همه رفتارهایی که در قطب مخالف کثیف کردن ، خود را آلوده کردن و یا ویرانگری قرار میگیرند ، در خلال یادر وهلههای پایانی مرحله مقعدی در غالب کودکان متجلی میشوند ، اما چنین تظاهرات آیینی و بیاختیار به محض گذار از کشانندهها یا مواضعی از « من » که با آن ها مرتبط هستند ، از بین میروند . با این حال ، تظاهرات وسواسی بهنجار و موقت به هنگام وقوع سرمایه گذاری لیبیدویی مفرط در خلال مرحله « آزار گری – مقعدی » ، به منزله یک تهدید مرضی دائم محسوب میشوند . به عنوان مثال ، تأکید مفرط والدین در مورد شستن دستها یا درباره نگفتن کلمات رکیک و جز آن ، هنگامی که در تضاد با به کار بردن کلمات مستهجن یا پاره ای از رفتارهای ناپخته کودک قرار میگیرد ، به خصیصههای مرحله مقعدی شکل میبخشد و منبع احتمالی تثبیت در این مرحله میشود .
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1401-09-29] [ 05:04:00 ب.ظ ]
|