پایان نامه ها و مقالات تحقیقاتی – ضمان معاوضى شخص ثالث در اقاله – 1 |
![]() |
ضمان معاوضی در اقاله
مىدانیم که عیب و نقص مانع اقاله نمىباشد و در صورتى که مورد معامله ناقص یا معیوب شود با همان وضع برگردانده مىشود ولى تفاوت قیمت بین صحیح و معیوب به عنوان مکمل یا ارش پرداخت مىشود.
حال مىخواهیم بدانیم که آیا تلف عوضین یا یکى از آن ها مانع اقاله است یا خیر؟ و چه آثارى دارد؟
ماده ۲۸۶ ق.م. به صراحت بیان مىدارد: «تلف یکى از عوضین مانع اقاله نیست، در این صورت به جاى آن چیزى که تلف شده است مثل آن در صورت مثلی بودن و قیمت آن در صورت قیمى بودن داده مىشود»
در این قسمت سعى مىکنیم نظر فقهاى مذاهب مختلف عامّه و نیز شیعه و حقوقدانان را به طور اجمال بیان کنیم.
ضمان معاوضى در اقاله از منظر فقها
گفتیم تلف عوضین یا یکى از آنها مانع اقاله نیست زیرا متعلق اقاله عقد است و عقد هم پس از انشاء در عالم حقوق، یک وجود اعتبارى مىیابد و بقاء و استمرار آن منوط به بقاء عوضین نیست. لذا عقد داراى وجود اعتبارى و مستمر است و با انحلال، این وجود اعتبارى نیز از بین مىرود، چه عوض یا عوضین باقى باشد یا تلف شده باشد. صاحب جواهر در این باره مىگوید: «فالتلف غیر مانع من صحه الاقاله کما أنه غیر مانع من الفسخ بالخیار، لاطلاق الأدله، نعم، ینا فیها التلف بناء على أنها بیع لعدم معقولیه بیع المعدوم».[۷۳]
یعنى اینکه «تلف مانع از صحت اقاله نیست همان طور که در فسخ به خیار مانع نیست و دلیل این امر، اطلاق ادله مىباشد البته در صورتى که اقاله را بیع بدانیم، تلف مانع از اقاله است براى اینکه بیع معدوم، معقول نیست».
چنان که ملاحظه مىشود به نظر فقهاى امامیه، اطلاق ادله جواز اقاله دلالت دارد که در صورت تلف یکى از عوضین یا هر دوى آن ها اقاله صحیح است. مضافاً اینکه چون فسخ معامله با خیار در صورت تلف یکى از عوضین اشکال ندارد، از وحدت ملاک آن استفاده کرده و با تلقى اینکه اقاله نیز فسخ عقد مىباشد تلف را مانع اقاله نمىدانند. اما اگر اقاله را عقد بدانیم، در این صورت (تلف) اقاله ممکن نیست؛ که این امر منطبق با نظر فقهاى مالکى مىباشد زیرا آنان اقاله را عقد جدید مىدانند لذا به نظر آن ها با تلف یکى از عوضین اقاله غیرممکن است، چون بیع معدوم صحیح نیست.
اما در فقه حنفى بین تلف مبیع و ثمن قائل به تفکیک شدهاند. ماده ۱۹۴ المجله در این مورد مقرر مىدارد: «یلزم أن یکون المبیع قائماً و موجوداً فى ید المشترى وقت الأقاله فلو کان المبیع قد تلف لا تصح الأقاله»[۷۴].
یعنى «لازم است در هنگام اقاله، مبیع در دست مشترى موجود باشد و اگر تلف شده باشد، اقاله صحیح نیست». ولى در این فقه (حنفى) تلف ثمن مانع اقاله نیست زیرا از نظر آنان ثمن، مال تلقی نشده بلکه به منزله دین است و اخبار دال بر صحت اقاله را مختص زمانى دانستهاند
که مبیع موجود باشد. اما در صورتى که مقدارى از مبیع، تلف شده باشد اقاله را صحیح مىدانند. دلیلى که بر تظر مذکور وارد شده این است که اقاله رفع و ازاله عقد است و محل و مورد عقد بیع، مبیع مىباشد، بنابرین اگر مبیع تلف شود موردى براى عقد باقى نمىماند تا ازاله و برطرف شود و عقد، منتفى با انتفاء موضوع مىگردد[۷۵].
اما فقهاى امامیه و حقوقدانان ایران تفاوتى بین تلف مبیع و ثمن از این حیث قائل نیستند[۷۶]. چون هر دو عوض در بیع اصل هستند، نه یکى اصل و دیگرى فرع. قانون مدنى نیز از این نظر پیروى کردهاست (م ۲۸۶): همچنین تفاوتى بین تلف یکى از عوضین و یا هر دو وجود ندارد به عبارت دیگر حکم تلف دو مورد مانند تلف یکى از عوضین مانعاقاله نخواهد شد و ذکر عنوان «تلف یکى از عوضین» در ماده مذکور به منظور بیان اکثریت موارد است و نه به قصد القاى مفهوم مخالف نسبت به موارد تلف عوضین و خارج کردن آن از حکم مقرر در ماده[۷۷].
نکته دیگر اینکه اگر طرفین در مقدار ثمن با هم اختلاف پیدا کردند، قول بایع با قسم مقدم است زیرا ثمن همانند دین در ذمه اوست و اصل بر عدم زیادى است و اگر در قیمت تلف اختلاف داشتند قول منکر زیادى مقدم است[۷۸].
مثالى که براى تلف مىتوان عنوان نمود این است که مثلاً کسى گوسفندى بخرد و پس از خرید، آن را بکشد و خریدار و فروشنده توافق در اقاله و تفاسخ بیع نمایند، خریدار در عوض گوسفند، قیمت انرا به فروشنده خواهد پرداخت. یا مثلاً اگر مورد معامله یک تن عدس بوده که به مبلغ A ریال فروخته شده و پس از عقد، مصرف یا فروخته شده است با انجام اقاله، فروشنده A ریال به خریدار مسترد مىدارد و خریدار موظف است یک تن عدس که از جهت کیفیت و اوصاف، مشابه مورد معامله باشد تهیه کند و آن را تحویل فروشنده دهد؛ خریدار نمىتواند بجاى یک تن عدس قیمت آن را به فروشنده بدهد زیرا با امکانِ دادن نزدیکترین بدل نسبت به اصل مال که در مال مثلى همان مثل مىباشد نمىتوان چیز دیگرى داد مگر اینکه فروشنده راضى شود.
همچنین هر گاه به جهتى از جهات رد عین یکى از عوضین به مالک قبل از معامله ممکن نباشد در حکم تلف است. چنان که مبیع به سرقت رفته و یا در دریا غرق و یا انتقال داده شده و یا مورد اخذ به شفعه از ناحیه شریک قرار گرفته باشد. در این صورت باید بدل آن را از مثل یا قیمت داد. زیرا آنچه موجب دادن بدل در مورد تلف عین است، عدم قدرت بر رد عین مىباشد و آن در موارد مذکور در بالا نیز موجود است[۷۹].
سؤالى که در اینجا مطرح مىشود این است که در صورتى که پس از دادن بدل، عین تحت اختیار اقالهکننده درآید، چنانچه مال مسروقه یافت شود و یا آن را از دریا بیرون آورند و یا معامله دوم اقاله یا فسخ گردد، عین متعلق به کیست؟
عین، متعلق به اقالهکننده است و به طرف داده نخواهد شد. زیرا قبل از اقاله، عین متعلق به اقالهکننده بوده و در اثر اقاله نمودن بیع، حق طرف مستقیماً بر بدل تعلق مىگیرد. بر خلاف مورد غصب که در اثر عدم قدرت بر رد عین متعلق به مالک، بدل به عنوان بدل حیلوله به او داده مىشود و پس از یافت شدن عین و یا قدرت بر تسلیم، عین به مالک رد شده و بدل به غاصب مسترد مىگردد. به عبارت دیگر، بدلى که در اقاله داده مىشود، بر خلاف غصب، بدل حیلوله نیست بلکه بدل همیشگى است که پس از قرار گرفتن مال در دسترس، موجبى براى انتقال آن به مالک اول وجود نخواهد داشت در حالی که در غصب بر خلاف اقاله، مال مغصوب از ابتداى تصرف غاصبانه در مالکیت مالک باقى بوده و هنگام تسلیم بدل، این مالکیت، همچنان ادامه خواهد داشت؛ و با تسلیم بدل، مال مغصوب به غاصب انتقال پیدا نمىکند.
حکم مذبور با اولویت در موردى وجود دارد که مال پیش از اقاله فروخته شود و پس از اقاله به علت فسخ به خیار یا اقاله، مجدداً در اختیار اقالهکننده (انتقال گیرنده) قرار گیرد.
ضمان معاوضى شخص ثالث در اقاله
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1401-09-29] [ 04:57:00 ب.ظ ]
|