1. شناخت افکار و گفتگو های درونی خود

محققان معتقدند در موقعیت های مختلف زندگی (چه خوشایند و چه ناخوشایند)، در ذهن هریک از ما افکاری به طور خودکار فعال می‌شوند و به شکل گفتگوی درونی خود را نشان می‌دهند. مانند اینکه همسرم می‌خواهد مرا مسخره کند. این گفتگو با خود می‌تواند منفی باشد و به احساسات فرد صدمه بزند و وی را در شک و ترس هایش نگه دارد. گفتگوی درونی می‌تواند، مثبت هم باشد و احساسات مثبت به وجود آورد. ‌با شناخت گفتگوی درونی منفی خود، می‌توانیم در هر موفعیتی ــ آن گاه که این افکار شروع به فعال شدن می کند ــ یادآور شویم که همه ی این ها ساخته و پرداخته ی ذهن توست، با فرمان ایست مغز، می توان از ادامه ی این افکار جلوگیری کرد و به جای آن ها پیام های مثبتی به خود داد (جهانی، ۱۳۸۵).

  1. شناخت افکار، باورها و ارزش های خود

افراد ‌بر اساس خانواده هایی که در آن تربیت می‌شوند و دیگر اطلاعاتی که کسب می‌کنند، صاحب افکاری می‌شوند و مجموعه افکار، ارزش ها و باورها را می‌سازند. باورها افکاری هستند که آن ها را صحیح دانسته و بر مبنای آن ها عمل می‌کنیم. ارزش ها، ملاک هایی هستند که به وسیله ی آن افکار و باورهایمان را مورد ارزیابی قرار می‌دهیم. باورها و ارزش ها و به طور کلی نحوه ی نگرش ما نسبت به زندگی قابل تغییر است و ما می‌توانیم هرکجا لازم باشد در افکار و باورهایمان به اصلاح و تعدیل ساخت های ذهنی خود بپردازیم (البرز،۱۳۸۶).

اهداف خود

هدف جایی است که فرد می‌خواهد به آن برسد و برای رسیدن به آن برنامه ریزی می‌کند. دانش آموزان و دانشجویان هدفمند، اغلب برای رسیدن به هدف خود احساس خودکارآمدی کرده و در فعالیت هایی شرکت می‌کنند که معتقدند به موفقیت منجر خواهد شد. به آموزش ها و دستورالعمل ها توجه می‌کنند، اطلاعاتی را که باید به خاطر بسپرند مرور ذهنی می‌کنند، سعی و تلاش به خرج می‌دهند و سرسختی می‌کنند (پینتریچ و شانگ، ۱۳۸۵). در واقع هر چه قدر شناخت فرد از خودش واقعی تر باشد، هدفی هم که برای خود بر می گزیند واقع بینانه تر خواهد بود و احتمال دستیابی به آن نیز بیشتر خواهد بود. برای دستیابی به اهداف باید آن را از قالب کلی و مبهم آن خارج ساخته و هدف خود را به اجزایش تقسیم کرد و مرحله به مرحله پیش رفت. در طی این مراحل فرد به توانمندی های خود بیشتر آگاه شده و این خود به رفع اشتباهات منجر خواهد شد (رئوفی، ۱۳۸۳).

اهداف آموزش مهارت خودآگاهی

از جمله اهداف آموزش مهارت خودآگاهی می توان به موارد زیر اشاره نمود:

    • شناخت خود و دستیابی به اعتماد به نفس

    • پی بردن و به نمایش گذاردن نقاط قوت شخصی و استعدادها و توانایی‌های خود

    • شناسایی ویژگی های قابل تغییر خود

    • شناخت تفاوت های بین زن و مرد و پذیرفتن این واقعیت ها

  • شناخت موانع ذهنی مثل ترس، خشم، عادت های نازیبا، خجالت، زود رنجی و … و راه های مقابله با آن ها (طارمیان، ۱۳۸۳).

عوامل مؤثر بر رشد خودآگاهی

پذیرش خود: به طوری که خودمان، نقاط قوت مان و در مجموع آنچه هستیم را بپزیریم. یکی از مهمترین عوامل مؤثر در پذیرش خود، پذیرفتن اشتباهاتی که از ما سر می زند و سپس بخشش خود است (فتی و همکاران، ۱۳۸۵).

پذیرش دیگران: مهمترین عامل در نپذیرفتن دیگران، ناتوانی فرد در پذیرش تفاوت های فردی است. باید پذیرفت که هر فرد انسانی است منحصر به فرد و با دیگر افراد شباهت ها و تفاوت هایی دارد. در واقع شناخت و پذیرش این تفاوت ها و شباهت ها به رشد خودآگاهی ما کمک می‌کند (نیک نژاد، ۱۳۸۵؛ نقل از البرز، ۱۳۸۶).

مسئولیت پذیری: این نکته بدیهی و آشکار است که بهترین کسی که می‌تواند برای فرد تصمیم گیری کند خود فرد است. در این صورت است که فرد مسئولیت تصمیمات و پی آمدهای آن ها را برعهده می‌گیرد. ترس از شکست نباید مانعی برای قبول مسئولیت باشد. ‌بنابرین‏ پذیرش مسئولیت کارها و تصمیمات می‌تواند به خودآگاهی فردی کمک کند (البرز، ۱۳۸۶).

مهارت همدلی

تعریف همدلی

همدلی که ترجمه ای از زبان انگلیسی است، از واژه ی آلمانی (Einfuhling) گرفته شده است و به معنی «با دیگران حس کردن» است (فرهنگی، ۱۳۷۸). همدلی توانایی یک فرد است که به گونه ای تجربی، فرد دیگر چه تجربه ای در یک لحظه موعود و در یک چارچوب مشخص و با توجه به نظر خویش دارد. همدلی را اولین شرط خودشناسی می خوانند، که فرد خود را به جای دیگری ببیند و احساسات وی را تجربه کند (شفیع آبادی و ناصری، ۱۳۸۵).

اجزاء همدلی

کمبل (۱۹۹۸) به نقل از البرز (۱۳۸۶)، عوامل زیر را از اجزاء عمده ی تشکیل دهنده ی همدلی نامیده است:

    • شناخت و تشخیص احساس: توانایی استفاده از اطلاعات مربوطه برای نامگذاری و تشخیص عواطف.

    • درک وجود تفاوت میان دید و برداشت خود از موقعیت ها با دید و برداشت دیگران: توانایی به تصور آوردن و تجربه افکار دیگری.

  • تاثیر پذیری عاطفی: توانایی به تجربه بردن و آگاه شدن از عواطف خود.

بولتون (۱۳۸۱)، همدلی را دارای سه جزء می‌داند:

نخست اینکه فرد همدل در عین حال که درک دقیق و حساسی از احساسات فرد دیگر دارد، جدایی خاص خود از شخص مورد نظر را نیز حفظ می‌کند. دوم اینکه همدلی یعنی درک موقعیتی که به پدیدار شدن آن احساسات، کمک ‌کرده‌است و یا موجب برانگیختگی آن ها شده است. در نهایت نیز فرد همدل به شکلی با طرف مقابل ارتباط برقرار می‌کند که احساس کند، پذیرفته و درک شده است (بولتون، ۱۳۸۱).

موانع همدلی:

    1. انتقاد

    1. برچسب زدن

    1. تشخیص

    1. ستایش همراه با ارزیابی

    1. نصیحت کردن

    1. اغراق کردن یا بزرگ کردن مشکل

    1. بی اهمیت و کوچک کردن مشکل

    1. به رخ کشیدن و مقایسه کردن

    1. سرزنش کردن

  1. راهنمایی کردن و ارائه ی راه حل (فتی و همکاران، ۱۳۸۵).

مهارت برقراری ارتباط مؤثر

تعریف ارتباط:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...